حیا پیراهن اندام ناز است
تغافل پرده قانون راز است
ببین زیر و بم تار محبت
به مضراب خموشی نغمه ساز است!
به دشنامی رقیبان را نوازد
عجب شوخی که او دشمننواز است!
نمیآید برای پرسش من
به راه انتظارش دید باز است
ازآن قلقل مینا را شنیدم
دلم وقت قیامش در نماز است!
به صبح وصل دارم انتظاری
شب هجران عجب دور و دراز است!
به کف آسان نیاید دامن وصل
بسی در راه او شیب و فراز است
در خامی کشا تا پخته گردی
کلید قفل تحقیقش مجاز است!
معانی صید شد طغرل ز شاهین
که صید چنگلش عنقا نه باز است!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و معانی عمیق عشق و انتظار میپردازد. شاعر اشاره میکند که حیا و خودداری نمایانگر زیبایی اندام است و از تغافل به عنوان پردهای بر رازهای عشق یاد میکند. محبت زیر و بمهایی دارد که با سکوت و ظرافت بیان میشود. همچنین، دشمنان نیز گاه به نوازش متهم میشوند. شاعر از انتظار برای محبوب سخن میگوید و حالات مختلفی که در مسیر عشق تجربه کرده است را توصیف میکند. این انتظار همواره با دشواریهایی چون هجران و فاصله همراه است و در نهایت به جستجوی معانی و تحقیق در عشق میپردازد. شاعر در نهایت به توانایی درک و حقیقتجویی اشاره میکند که به رسیدن به عشق حقیقی منجر میشود.
هوش مصنوعی: حیا مانند پیراهنی است که بر تن زیبایی مینشیند و بیتوجهی به آن همچون پردهای است که رازهای مهم را میپوشاند.
هوش مصنوعی: نگاه کن که چگونه در عمق عشق، نواهایی نهفته است که با آواز سکوت به وجود میآیند.
هوش مصنوعی: شگفتانگیز است که او با دشنام به رقیبانش محبت میکند؛ زیرا او به راستی کسی است که با دشمنانش هم مهربان است.
هوش مصنوعی: او به انتظار من نمیآید، بلکه همیشه در را برای پرسشهایم باز میگذارد.
هوش مصنوعی: صدای خوش و دلنواز مینا را شنیدم و دلم در زمان قیام برای نماز آماده و مشتاق است!
هوش مصنوعی: در انتظار صبح وصالی هستم، اما شب جدایی طولانی و دور به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به راحتی نمیتوان به وصال رسید؛ در مسیر این عشق، هم پستیها و هم بلندیها وجود دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که هنوز در حال یادگیری و رشد هستی، میتوانی از روشها و تجربیات مختلف برای باز کردن درهای دانش و فهم استفاده کنی؛ البته این کار مجاز و پذیرفته شده است.
هوش مصنوعی: پرندهای به نام طغرل که به شکار میرود، در دست شاهین گرفتار شده است. اینجا بیان میشود که شکار او، که به طور خاص و نادر است، فراتر از یک پرنده معمولی است و چیزی شگفتانگیز و غیرقابل دسترس به شمار میآید. این وضعیت نشاندهندهی دشواری و نایاب بودن شکار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که شرح حال من لَختی دراز است
به حاضر گشتن خسرو نیاز است
بیا کامشب شب ناز و نیاز است
چو زلف ماهرویان شب دراز است
صنم گفت از من این پرسش نه ساز است
رها کن سر گذشت من دراز است
خشوع مومنان جان نماز است
از آن معنی که با او دوست راز است
مرا از چشم تو نازی نیاز است
به نازی کش مرا چندین چه ناز است
دلم بنواز یعنی سوز و بگداز
که دل مسکین غمت مسکین نواز است
رخت دارند و خط بیچارگان دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.