میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱
... چون دید که رنجورم بیچاره و مخمورم
از اهل و وطن دورم از راه نواب آمد
آشفته و مستانه چون مردم دیوانه ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳
... وامانده از صوت جرس با شبهه و بانگ فرس
گام ار زند در یک نفس همراه محمل می رسد
یک نکته زین درس و سبق باید نگردانی ورق
مشنو که هرگز کس به حق از راه باطل می رسد
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴
... انده و شادی بروزگار نماناد
راه میانه روی بجو که همین است
نزد هنرمند راه دان روش داد
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰
... در سپاه غم بنه شمشیر از ابروی خویش
غمگسار عالمی غمرا چرا دادی تو راه
ای مه مشکین سلب در حلقه گیسوی خویش
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱
... تا منزل مقصود یکی مرحله داریم
ره گم نشود تا نفس پیر دهد راه
یک بانگ جرس رهبر این قافله داریم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹
... از این سو رانده زان سومانده ماییم
نه راه خلق پویان نی ره حق
نمیدانم در این عالم کراییم ...
... اسیر و دردمند و بی نواییم
بسوی درگهت راهی نداریم
جز این ره که تو شاهی ما گداییم
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲
... با یک رسالت از دم باد صبا خوشیم
در بارگاه دوست اگر نیست راه ما
در کلبه فقر و سرای گدا خوشیم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱
... سوی این در با همه بی دست و پایی آمدیم
پادشاهان جبهه میسایند بر این خاک راه
ما گدایان نیز بهر جبهه سایی آمدیم ...
... سر بسر چون سر بر این درگه بسایی آمدیم
بنده را راهی نباشد جز بدرگاه خدا
زآنکه ما بنده توییم و تو خدایی آمدیم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳
... دری پیدا کنیم از در درآییم
تو ای فرخنده پی خضر ار بما راه
نمایی ما نه با پا با سر آییم ...
... از اینسو گر بگردانی ره ما
بدان سو ما ز راه دیگر آییم
اگر بنگاه تو عرش است ما را ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶
... ز دانایی به نادانی رسیدیم
به کوی نیستی از راه هستی
به درویشی ز سلطانی رسیدیم ...
... به مقصد ما به آسانی رسیدیم
بسی منزل که طی شد تا در این راه
به اول گام حیرانی رسیدیم
دلیل راه ما شد کفر زلفش
به آیین مسلمانی رسیدیم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹
... از بام بدر میجهم از در بسوی بام
اکنون که ببستند برخ راه مفرم
یاران وطن نامه فرستند برایم ...
... هم زاده خیرم من و هم زاده شرم
ای بار خدا باز نما راه بد و نیک
بر من که ندانم که چه نفع است و چه ضرم
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵
... کار با مردم گیتی همه یک روی کنیم
دین یکی قبله یکی راه یکی شاه یکی است
تا بکی روی از این سوی بدان سوی کنیم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱
... هر چیز در او زاتش سودا بپزیدیم
نه شوق بسر آمد و نه راه بپایان
هر چند حبیبا به ره دوست دویدیم
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲
... تیغ و کفن ابر کف و بر گردن آمدیم
گفتم ز دیده چون بدلم راه کرده ای
گفتا چه خور بخانه از این روزن آمدیم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷
ای بار خدا ره بسوی خویش نمایم
راهی بدر خانه درویش نمایم
ای بارخدا راه پس و پیش ندانم
از لطف یکی راه پس و پیش نمایم
در حلقه تشویش درون سخت بماندم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴
... راست گفت و درست کرداران
راه ایشان بپو که زود رسید
هر که رفت از پی سبکباران
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶
... سر بر قدم حضرت درویش نهاده
تشویش کجا در دل او راه نماید
او پای بفرق سر تشویش نهاده ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷
... بهای قطره اشکی چه باشد
که دریاهای خون بینم در این راه
زره وامانده ای درمانده خوش گفت
که ره دور است و گام عمر کوتاه
اگر یکدم بغیر از راه حق رفت
از آن یکدم هزار استغفرالله ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸
... گفتم یقین که باز تو در گلشن آمدی
در دل ز دیده راه نمودی چو آفتاب
در خانه فقیر ز یک روزن آمدی ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰
... ما هم از دیر سوی کعبه رویم
تو اگر راه کعبه برداری
ما مسلمان شویم دیگر بار ...