گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

خیز تا رخت از این کوی بیکسوی کنیم

کار با مردم گیتی همه یک روی کنیم

دین یکی، قبله یکی، راه یکی، شاه یکی است

تا بکی روی از این سوی بدان سوی کنیم

بیش از این بهره ما نیست زانصاف قضا

گر همه قسم جهانرا بتر از وی کنیم

از نصیبی که نهادند فزون میندهند

روز و شب گرد جهان هر چه تکاپوی کنیم

ما که داریم چمنها ز گل و لاله و سرو

بدمنها گل خر زهره چرا بوی کنیم

آنکه صد سلسله دل بست بیک حلقه زلف

آفرینش همه بر قوت بازوی کنیم

تا ببینیم یکی صورت حال دو جهان

یکنفس روی در آئینه زانوی کنیم

ما که از مغزهش و جان خردزاده شدیم

حیف از آن است که با بیخردان خوی کنیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode