گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

هردم بشارت‌های جان، از هاتف دل می‌رسد

هرکس نهد در ره قدم، آخر به منزل می‌رسد

ای موسی بحر آشنا خضر است ما را ناخدا

چون بشکند کشتی ما، زودتر به ساحل می‌رسد

یک نقطه دارد پیش و پس عاقل ز غافل فرق و بس

با لطف حق در یک نفس، غافل به عاقل می‌رسد

گر غافلی در بیدلی خیز و بجو اهل دلی

از التفات کاملی، ناقص به کامل می‌رسد

وامانده از صوت جرس با شبهه و بانگ فرس

گام ار زند در یک نفس همراه محمل می‌رسد

یک نکته زین درس و سبق باید نگردانی ورق

مشنو که هرگز کس به حق از راه باطل می‌رسد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode