ترکیم سحرگاهان، در بستر خواب آمد
با زلف پریش آمد، با حال خراب آمد
با طره شوریده با زلف پریشیده
با لعل لب میگون با جام شراب آمد
چون دید که رنجورم بیچاره و مخمورم
از اهل و وطن دورم، از راه نواب آمد
آشفته و مستانه چون مردم دیوانه
با ساغر و پیمانه با ناز و عتاب آمد
ای مونس جان بر گوی راز دل این مشکوی
که نیمه شبم زاین کوی آهنگ رباب آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شخصی است که در سحرگاه در خواب بیدار میشود و دختری زیبا با موهای پریشیده و حالتی خراب را میبیند. او با لبهای لعلین و جام شراب به سمت او میآید. شاعر از اینکه دور از وطن و اهلش رنج میکشد و بیچاره و مخمور است، میگوید. این دختر به صورت آشفته و مستانه مانند دیوانگان با ساغر و پیمانه به سوی او میآید. شاعر از او میخواهد که راز دلش را بگوید، زیرا در نیمه شب از این کوی آهنگی خوش به گوشش میرسد.
هوش مصنوعی: در صبح زود، هنگام خواب، محبوبی با موهای نامرتب و حالتی آشفته به سراغم آمد.
هوش مصنوعی: با موهای آشفته و زلفهایی در هم، با لبهای سرخ و خوشرنگ، همراه با جامی پر از شراب، به حضور آمد.
هوش مصنوعی: وقتی او دید که من در حال رنج و دردی هستم، بیچاره و مست شدهام و از خانواده و وطن خود دور هستم، به محبت و دلسوزی نزد من آمد.
هوش مصنوعی: شخصی به حالت بینظمی و شیدایی به سوی دیگران میآید، گویی که دیوانه شده است، و در دستانش جامی از شراب دارد، با ناز و غیض.
هوش مصنوعی: ای دوستِ جان، به من بگو از راز دل این خوشبو، که در نیمه شب از این کوچه صدای رباب به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.