عمر برآمد مرا به نیمه هفتاد
نیمی از عمر خویش دادم بر باد
حاصل این روزگار رفته بدستم
لختی افسوس ماند و لختی فریاد
این شکرین عمر نغز دلکش شیرین
باختم از کف بنام خسرو و فرهاد
دانی همواره استوار نماند
خانه اگر چند سخت دارد بنیاد
بنیه آنخانه سخت سست بود کش
نیمی باشد بر آب و نیمی بر باد
تا شدم از روزگار اندک سالی
پندی از پیر دیر سال فرا یاد
گر فتدت کار سخت، هیچ مخور غم
ور کندت روی بخت، نیز مزی شاد
گر تو درازا بروزگار بمانی
انده و شادی بروزگار نماناد
راه میانه روی بجو که همین است
نزد هنرمند راه دان، روش داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نیمهی هفتاد سالگی خود اشاره میکند و حسرت و افسوس برای گذر عمرش دارد. او اشاره میکند که بخش زیادی از عمرش را بیهوده گذرانده و حالا تنها حسرت و فریاد از آن باقی مانده است. همچنین دربارهی ناپایداری زندگی و اینکه هیچ چیز همیشگی نیست، سخن میگوید. شاعر با اشاره به پندهایی از سالخوردگی، میگوید که اگر در زندگی با مشکلات روبرو شوی، نباید غمگین شوی و همچنین یادآوری میکند که خوشیها و غمها دائمی نیستند. او بر اهمیت میانهروی و استفاده از خرد هنرمندانه در زندگی تاکید میکند.
هوش مصنوعی: عمر من در حال سپری شدن است و به نیمه هفتادسالگی نزدیک میشوم. نیمی از عمرم را بیهوده به هدر دادهام.
هوش مصنوعی: زندگی در این دوران نتیجهای به من داده که یک لحظه از آن افسوس میخورم و لحظهای دیگر فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: زندگی زیبا و دلانگیز خود را که مانند شهد شیرین است، به خاطر عشق به خسرو و فرهاد از دست دادم.
هوش مصنوعی: میدانی که خانه هرچند بر پایهای محکم ساخته شده باشد، همیشه نمیتواند استوار بماند.
هوش مصنوعی: اینجا به این اشاره میشود که پایههای آن خانه بسیار ضعیف و ناپایدار است، زیرا نیمی از آن بر روی آب و نیمی دیگر بر روی باد قرار دارد. یعنی ساختار آن به قدری بیثبات است که نمیتواند به راحتی در برابر فشارها و تغییرات مقاومت کند.
هوش مصنوعی: چند سالی از زندگی گذشت و در این مدت نکتهای از انسان باتجربه و سالخوردهای آموختم.
هوش مصنوعی: اگر کار دشواری برایت پیش آمد، نگران نباش. اگر یادت بیفتد که بختت هم میتواند به تو کمک کند، موجب شادیات خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی تو زمان طولانی بگذرد، نه اندوهی و نه شادیای در آن باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: در جستجوی میانهروی باش، زیرا این همان چیزی است که یک هنرمند آگاه به تو میآموزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوب یکی نکته یادم است زاستاد
گفت «نگشت آفریده چیز به از داد»
جان تو با این چهار دشمن بدخو
نگرفت آرام جز به داد و به استاد
جانت نماندهاست جز به داد در این بند
[...]
آمد نوروز و گشت مشگ فشان باد
ساحت باغ از نسیم باد شد آباد
چون دل تیمار دیده برگ بنفشه
چون زره زنگ خورده خوشه شمشاد
چون برخ دوست بر فتاده سر زلف
[...]
ملک نبوت به سعی حضرتش آباد
کشور دین از او قوی شده بنیاد
همچو جدا بیشریک و همره و انباز
هستی کونین را وسیله ایجاد
باد خراسان همیشه خرم و آباد
دشت و دیارش ز ظلم و جور تهی باد
دشت و دیار ار ز ظلم و جور تهی گشت
ملک بماند همیشه خرم و آباد
ملک یکی خانهایست بنیادش عدل
[...]
داد که دستورِ دیوخوی ز بیداد
کشورِ جم را به بادِ بیهنری داد
داد قراری که بیقراریِ ملّت
زآن به فلک میرسد ز ولوله و داد
کاش یکی بردی این پیام به دستور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.