گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

عمر برآمد مرا به نیمه هفتاد

نیمی از عمر خویش دادم بر باد

حاصل این روزگار رفته بدستم

لختی افسوس ماند و لختی فریاد

این شکرین عمر نغز دلکش شیرین

باختم از کف بنام خسرو و فرهاد

دانی همواره استوار نماند

خانه اگر چند سخت دارد بنیاد

بنیه آنخانه سخت سست بود کش

نیمی باشد بر آب و نیمی بر باد

تا شدم از روزگار اندک سالی

پندی از پیر دیر سال فرا یاد

گر فتدت کار سخت، هیچ مخور غم

ور کندت روی بخت، نیز مزی شاد

گر تو درازا بروزگار بمانی

انده و شادی بروزگار نماناد

راه میانه روی بجو که همین است

نزد هنرمند راه دان، روش داد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

خوب یکی نکته یادم است زاستاد

گفت «نگشت آفریده چیز به از داد»

جان تو با این چهار دشمن بدخو

نگرفت آرام جز به داد و به استاد

جانت نمانده‌است جز به داد در این بند

[...]

قطران تبریزی

آمد نوروز و گشت مشگ فشان باد

ساحت باغ از نسیم باد شد آباد

چون دل تیمار دیده برگ بنفشه

چون زره زنگ خورده خوشه شمشاد

چون برخ دوست بر فتاده سر زلف

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
صامت بروجردی

ملک نبوت به سعی حضرتش آباد

کشور دین از او قوی شده بنیاد

همچو جدا بی‌شریک و همره و انباز

هستی کونین را وسیله ایجاد

ملک‌الشعرا بهار

باد خراسان همیشه خرم و آباد

دشت و دیارش ز ظلم و جور تهی باد

دشت و دیار ار ز ظلم و جور تهی گشت

ملک بماند همیشه خرم و آباد

ملک یکی خانه‌ایست بنیادش عدل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ملک‌الشعرا بهار
فرخی یزدی

داد که دستورِ دیوخوی ز بیداد

کشورِ جم را به بادِ بی‌هنری داد

داد قراری که بی‌قراریِ ملّت

زآن به فلک می‌رسد ز ولوله و داد

کاش یکی بردی این پیام به دستور

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه