صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح حضرت جواد(ع)
... نه فکر یوم ورود و نه یاد زاد معاد
ببین که راه روان از چه ره کجا رفتند
که تا به دست تو آید طریقه ارشاد ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح حضرت امیرالمومنین علیه افضل الصلوه
... با دم شمشیر بران و به صمصام زبان
از خس و خاشاک راه شرع را هموار کرد
درد بدبختی ببین کار ثنایش در غدیر ...
... عاقبت تخم نفاقی کشت تا روز جزا
خلق را گمراه از آن بدخت کج رفتار کرد
دفتر ارشاد را پیچید در یک سو نهاد ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح باب مدینه علم امیرالمومنین(ع)
... تیغ لاشکلش نمود از نفی لا اثبات الا
بسکه در راه خدا با احمد مرسل معین شد
گوی سبقت از میان سابقون السابقون زد ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح صدیقه صغرا زینب کبرا(ع)
... یعنی برم به دختر شیر خدا امان
تا او تو را به راه وفا رهبری کند
زینب عزیز فاطمه کز عزت و شرف ...
... تا بر حسین بروز بلا یاوری کند
همراهی برادر خود کرد تا به شام
بر کودکان بی پدرش مادری کند ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در مدح اسدالله الغالب امیرالمومنین(ع)
... دفع کفار عرب را کرد شمشیر کجش
ورنه راه راست اندر ین حق بر جا نبود
می نبود آثاری از مالایری و مایری ...
... وین عجب گروی نبودی آدم و حوا نبود
نوح و ابراهیم و الیاس و شعیب و خضر و هود
یوسف و یعقوب و لوط و موسی و عیسی نبود ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح شاه اولیاء علی مرتضی(ع)
... کندن از مهر تو دل معنی شرک و الحاد
رفتن راه تو سرمایه صدیق و شهید
شرب احباب تو در خلدر حیق مختوم ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح خواجه قنبر(ع)
... لب عطشان و دل سوخته و دیده گریان
تا به راه تو جدا می شدی از خنجر دیگر
کاش از بهر سر نیزه وزیر سم مرکب
بود از بهر حسین صد سر و صد پیکر دیگر
بهر قربان شدن کوی تو اندر راه امت
داشتم کاش در این دشت بلا اکبر دیگر ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح خامس آل عبا حضرت ابی عبدالله (ارواحنا فداه)
... چرخ فلک خیامش خیل ملک جنودش
باب الله کهی باشد جبریل را در او راه
هم باعث هبوطش هم مایه صعودش ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح قمر بنیهاشم حضرت عباس(ع)
... به خود گفتا بیا عباس بگذر از ره خیمه
به راه نیستی رو کن که پیدا نیست پایانش
ندانم با چه رو دیگر بسوی خیمه رو آری ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - این قصیده از قصاید استادن المعظم مرحوم المغفور المبرور آقا میرزا عبدالمجید المتخلص بوفائی طاب ثراه تیمناً و تبرکاً ثبت شده
... چون شهاب از سیر طاهر را بسوزد پر و بال
نی نی از تنگی سینه راه آهم بسته شد
یوسف غم راست زین زندان برون رفتن محال ...
... دید زنها را به یک سو بسته لب از گفتگو
در تحیر بر زبانشانگشته گم راه مقال
یک طرف اطفال کوچک سال بهر نان و آب ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در نعمت فخر کائنات و خلاصه موجودات
... اشرف اولاد آدم احمد مرسل که او
راه و رسم آدمیت را به آدم از ادیم
شاه یثرب ماه بطحا زیب زمزم فخر حجر ...
... سنگ بر دندان وی زد کافی ز اهل حجیم
آن یکی خار مغیلان بر سر راهش نشاند
ریخت خاکسر به فرقش آن یکی بی خوف و بیم ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - قصیده در مدح مظهر العجائب حضرت امیرالمومنین(ع)
... کاندر آن طوبی بود در این قدر عنای تو
می شود نفی لیاقت سد راه دیدگان
ورنه می گفتم که می باشد به چشمم پای تو ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - مولودیه در مدح خامس آل عبا(ع)
... در شکایت گویی از هر دبیحا هاجریست
در کراهت مریمی از زادان عیساستی
هیچ دانی این اشارت از کدامین مولد است ...
... آن حسینم کز شرف قنداقه ام در عهد مهد
بر سر بال ملک راه فلک پوپاستی
این زمان چون شد که آهم از شرار تشنگی ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح قاتل کفار وصی احمد مختار است
... بود وقت رحیل و توشه بسیار بایستی
که بی پایان بود در پیش راه دور صحرایی
برو در سایه نخل امیدی جا و ماوی کن ...
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
کنون کافتاد دور حسین با این زلف و چوگان ها
سر ما و به راه عشق بودن گوی میدان ها
درین درگه محرم مزن بهر گشایش دم ...
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
... آب کشکول کریمان گدا شیرین تر است
قصه تیمار تن بگذار کاندر راه دوست
زهر محنت بر لب اهل بلا شیرین تر است ...
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴
... رسم ملوک بر در این بارگاه نیست
راهی نرفته ای که بری پی به منزلی
جز یک قدم به منزل جانانه راه نیست
منع نظاره از رخ خود کی نموده است ...
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸
... هرچه معشوق از تغافل کار بر وی تنگ دارد
توشه راه محبت نیست جز بار توکل
رهرو این ره چه غم از دوری فرسنگ دارد ...
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
هجوم غم رسید اندر دل و راه فغان گم شد
مران ای ساربان محمل که امشب کاروان گم شد ...
... دلی گر بود ما را بر سر زلف بتان گم شد
ز بس می کرد صامت آرزوی راه گمنامی
کنون از بی نشانی های یار از وی نشان گم شد
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
... دست و پای عاشق بیچاره بستن تازگی است
روز اول راه در هر سرزمینی داشتند
گر دورنگی بود مانع در وصالت عاشقان ...