شمارهٔ ۲۶ - این قصیده از قصاید استادن المعظم مرحوم المغفور المبرور آقا میرزا عبدالمجید المتخلص بوفائی طاب ثراه تیمناً و تبرکاً ثبت شده
پس بدل شبها فروزم شعله از اد وصال
شد شبستان ضمیرم روشن از شمع خیال
رده فانوس طبعم شد بر پروانهها
فکر بکرم بسکه همچون شمع دارم اشتغال
پس به گردون تیر آهم زد شبیخون نی عجیب
چون شهاب از سیر طاهر را بسوزد پر و بال
نی نی از تنگی سینه راه آهم بسته شد
یوسف غم راست زین زندان برون رفتن محال
خاصه اینک کز کلامی با دو صد لاف گزاف
از خریداران یوسف گشته ام چون پیر زال
بر سرم زد مدح شوق نو گل گلزار دین
ما کنعان ولایت اکبر یوسف جمال
سرو بستان حسینی آنکه در کون و مکان
در سجودش خم بود قد الف قدان چودال
آنکه اندر صورت و سیرت بود احمد نظیر
آنکه اندر قوت و قدرت بود حیدر مثال
فیض لعل جانفزایش را بود عیسی مریض
ماه روی پرضیائش را کف موسی ضلال
آنکه از وصف کمالش خامه از تحریر لنگ
وانکه در نعمت جمالش خامه از تقریر لال
هر جمالی از جمال اوست در حد نصاب
هر کمالی از کمال اوست در حد کمال
آن هژیر افکن هنرمندی که در روز دغا
کم بود از پیر زالی در مصافش پور زال
یوسف کنعان اگر ماه جمالش دیده بود
آب میشد در چه کنعان ز فرط انفعال
خود یدالله فوق ایدیهم بیان واضحست
قوت بازوی او را در کلام ذوالجلال
دست او دست علی دست علی دست خداست
داستان لحمک لحمی است بر این نکهت دال
گر که اسرار «حسین منی»ات خورده به گوش
دارد این رشته حقیقت تا پیمبر اتصال
نسبت جان و تن است او را بد آن سرور بلی
گر بتن زخمی رسد جان را بود رنج و ملال
ورنه از بهر چه اندر ماتم آن نور عین
سرو قد مصطفی شد در جنان خم چون هلال
آه از آن ساعت که آن شهزاده آزاده کرد
در زمین کربلا با کوفیان عزم قتال
در حرم بهر و داغ به یکسان چون رفت گشت
سیر از جان دیدشان چون ازعطش در قیل و قال
دید زنها را به یک سو بسته لب از گفتگو
در تحیر بر زبانشانگشته گم راه مقال
یک طرف اطفال کوچک سال بهر نان و آب
از نفس افتاده بس کرده عجز و ابتهال
یک طرف از بسکه حیران مانده بر حال حسین
نقش دیوار است گویی زینب آزرده حال
ام لیلی دید چون دارد جوانش عزم جنگ
مات شد ز انسان که از لا و نعم گردید لال
پس وداع به یکسان بنمود آن سرو روان
رو به میدان کرد و گفت ای فرقه خسران مآل
این شه بی یار و بی لشگر که در این سرزمین
یاور دیگر ندارد غیر یک مشت عیال
عندلیب گلشن دینست کاندر این زمین
خنک ظلم کوفیانش اینچنین بشکسته بال
آنکه آمد علت ایجاد تا کی بر شما
از برای قطره بی کند روی سئوال
از چه رو آب حلال او را حرام آمد حرام
خون او را ریختن پس چون حلال آمد حلال
پس به بازوی یلی مانند جد خود علی
کربلا را چون احد بنمود از جنگ و جدال
متقذ بن مره عبدی شکست از تیغ تیز
عاقبت آن شاهباز اوج دین را پر و بال
شبه احمد را ز نو کرد آیت شقالقمر
ظاهر از پیشانی شمشیر ظلم آن بدفعال
بسکه خون رفتا ز تن مجروح وی یکباره رفت
رشته طاقت ز دست آن جوان خردسال
دیده بست از جان شیرین و در آخر او فکند
دست را در گردن اسب عقاب از ضعف حال
چون حسین آمد به سروقت جوان خویشتن
دید پا تا سر به خون جسم شریفش مال مال
بر کشیده آه از دل پردرد گفت ای نوجوان
ماندن جان بعد تو در تن بود امر محال
در جواب مادرت لیلا چه گویم در حرم
گر بپرسد از من احوال تو ای نیکو خصال
چون دل زار نوایی خوب از سنگ فراق
قلب باب خود شکستی ای مه برج وصال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال
فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان
کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال
گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش
[...]
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال
با دعا و با تضرع دستها بر داشتند
پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال
نصرة دین و دوام دولت و امن جهان
[...]
تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال
گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال
در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار
مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال
کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار
[...]
عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال
هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال
اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است
مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال
عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف
[...]
بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال
در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال
زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید
زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال
خرقهپوشان گشتهاند از بهر زرق و مخرقه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.