گنجور

 
۱۸۰۱

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴ - آرزو

 

... چو یارم ساخت با اغیار و من جان دادم از حسرت

بگویید ای برادر آن بت ناسازگارم را

صبوحی را سگ دربان خود خواند آن پری از مهر ...

شاطر عباس صبوحی
 
۱۸۰۲

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش بیطرفی ایران هنگام جنگ عمومی و نکوهش همسایگان جنوبی و شمالی «انگلیس و روس » فرماید

 

... تغلبیان گوسپند و او شده قصاب

جان برادر درین قضیه معجب

ژرف بیندیش و سر مسیله دریاب ...

ادیب الممالک
 
۱۸۰۳

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در قدردانی از مردم وطن‌خواه و تهیج جوانان وطن

 

... همچون یعقوب بهر گم شده فرزند

جان برادر تو نیز همچو گروگر

جان به وطن باز و دل به مهر وطن بند ...

ادیب الممالک
 
۱۸۰۴

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸

 

برادران بجهان اعتمادکی شاید

که می بکاهد شادی و غم بیفزاید ...

... شهی که افسر زرین بر آسمان ساید

بشد برادر ما ایدریغ در دل خاک

بسوگواری وی خون گریستن باید ...

ادیب الممالک
 
۱۸۰۵

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶

 

... نخست دین و دوم علم دان که این هر دو

شدند چون دو برادر ز یک پدر و مادر

میان این دو برادر جدا شود آنروز

که بگسلند ز هم فرقدان و دو پیکر ...

ادیب الممالک
 
۱۸۰۶

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰

 

... فقر و پریشانی و ملالت و خواری

زاد از این هر دو این چهار برادر

چار برادر نه چار لشکر جرار

چار حد ملک را نموده مسخر ...

ادیب الممالک
 
۱۸۰۷

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴

 

... نپرستد ترا بسان شمن

ای برادر بتاب از آتش ما

آن دلی را که سخت تر ز آهن ...

ادیب الممالک
 
۱۸۰۸

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵

 

... ز دست راست آنچ آید پدید از دست چپ نتوان

برادر بود با سلمان ابوذر لیک کی شاید

که گنجد در دل صد بوذر اندک راز یک سلمان ...

ادیب الممالک
 
۱۸۰۹

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۴ - در ذم وزیر داخله

 

... جمله چون انگشتری در دست دیوان اندرند

تابکی جان برادر پرتی از این مرحله

گردش ایشان به تحریکات غیر است ای پسر ...

ادیب الممالک
 
۱۸۱۰

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱ - هنگام جنگ عمومی در اتحاد اسلام فرماید

 

... سنان و تیغ سنان را و زخم تیر حصین را

تو نیز جان برادر بگیر دامن این دین

اگر مصدقی از راستی رسول امین را ...

... کزین چراغ بود روشنی سپهر و زمین را

ایا برادر دینی رسیده وقت که ما هم

دهیم از سر اخلاص دست عهد و یمین را ...

ادیب الممالک
 
۱۸۱۱

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹ - بحاجی حسین آقای ملک بر سبیل طیبت نگاشته است

 

... که این مرسوم من نی حاصل ملک ملک باشد

که گر غارت کنی گویم برادر نوش جان بادت

به هر صاحبقرانش صاحب الامری نظر دارد ...

ادیب الممالک
 
۱۸۱۲

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - ترجمه اشعار ایل بیگی مرحوم جانشین تیمور

 

... اینچنین بود است و خواهد شد چنین ای دوستان

ای برادر قتل و تاراج است در پی زینهار

کار گیتی هست یکسر صورت و نقش و نگار ...

ادیب الممالک
 
۱۸۱۳

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - در اندرز احزاب سیاسی باتحاد و ترک اختلاف

 

... کس نداند که زنده ای یا نه

ای برادر بروز تیره خویش

گریه کن چون ستون حنانه ...

ادیب الممالک
 
۱۸۱۴

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵ - در باب لزوم ختنه فرماید

 

... که گرگی خیره سر در چرم آهوست

برادر زاده سردار منصور

نصاری بودنش آخر نه نیکوست

ادیب الممالک
 
۱۸۱۵

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۴ - ترجمه گفتار شاهنشاه - برزو پورلهراسب

 

... دیده روشن دل خرم ندارد

هرکه را نبود درین گیتی برادر

جان شاد و بازوی محکم ندارد ...

ادیب الممالک
 
۱۸۱۶

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۷

 

... بنال ای چرخ بازاری و کن اشک از بصر جاری

که از مرگ برادر داغ بر دل صدر اعظم شد

ادیب الممالک
 
۱۸۱۷

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۹ - در تعزیت

 

... خاطر گل به گلستان نگشاید هرگز

تا دل زار تو از داغ برادر ریش است

در چمن باد صبا نافه نساید هرگز ...

ادیب الممالک
 
۱۸۱۸

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۱

 

... مرا چو اخوه یوسف پدر همی بفروخت

مهین برادر فرخنده یگانه تو

کنون سزد ز کریمی که این ترانه من ...

ادیب الممالک
 
۱۸۱۹

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۰ - در نکوهش شاعری که یک خان بختیاری را مدح گفته بود

 

... گذرانیدی از سگ آبی

ای برادر بر این لطیفه نغز

باش بیدار اگر نه در خوابی ...

ادیب الممالک
 
۱۸۲۰

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲۳ - در مرثیت برادر میرزا سید محمد مجتهد طباطبائی

 

برادر پدر ما اگر ز دنیا رفت

زسوگ او همه دلخسته و پریشانیم ...

... بنص آیت المؤمنون اخوه تمام

برادریم و ز جان غمگسار ایشانیم

ادیب الممالک
 
 
۱
۸۹
۹۰
۹۱
۹۲
۹۳
۹۵