ای خزیده درین سرای کهن
وی دمیده چو گل درون چمن
نکته ای گویمت که گر شنوی
شادمانی بجان و زنده بتن
آدمی را چو هفت مهر بدل
نبود کم شمار از اهریمن
مهر ناموس و زندگانی و دین
عزت و خاندان و مال و وطن
وانکه بیهوده بگذراند عمر
هست نادان و ابله و کودن
وانکه ایمان بدین خویش نداشت
از بدیهای او مباش ایمن
وانکه قدر شرف نداند باد
ذل و فقرش قبا و پیراهن
وانکه اسراف پیشه کرد بمال
نشود شمع خانه اش روشن
وآنکه حب وطن نداشت بدل
مرده ز آن خوبتر بمذهب من
ای وطن ای دل مرا ماوای
ای وطن ای تن مرا مسکن
ای وطن ای تو نور و ما همه چشم
ای وطن ای تو جان و ما همه تن
ای مرا فکرت تو در خاطر
وی مرا منت تو بر گردن
ای تراب تو بهتر از کافور
ای نسیم تو خوشتر از لادن
ای فضای تو به ز باد بهار
ای هوای تو به ز مشک ختن
ای تف غیرت تو خاره گداز
ای می همت تو مردافکن
پشه با یاری تو پیل شکار
روبه از نیروی تو شیر اوژن
ای عیون کریمه را منظر
ای عظام رمیمه را مدفن
ای غزالان شوخ را گلکشت
ای درختان سبز را گلشن
نار تو خوبتر ز برد و سلام
خار تو تازه تر ز ورد و سمن
با تو بر زهر جان ما مشتاق
بی تو با نور چشم ما دشمن
از تو گر رو کنم بدار سرور
هست در دیده ام چو بیت حزن
از هوای تو مغزم آن شنود
که رسول خدا ز باد یمن
ای بیاد تو در سرای سپنج
ای بنام تو در جهان کهن
تخت جمشید و افسر دارا
تیغ شاپور و رایت بهمن
ای بمهر تو با هزار اسف
ای براه تو با هزار شجن
خسته در هر رهی دوصد بهرام
بسته در هر چهی دوصد بیژن
ای ز شاپور و اردشیر بپای
مانده آباد دشت و باغ و چمن
ای ز بهرام و یزدگرد بجای
مانده ویران دیار و ربع و دمن
ای پی نرگس تو غرقه بخون
چشم اسفندیار روئین تن
ای سپرده هزار دستانت
خانه و آشیان بزاغ و زغن
ای پس از صدهزار رود و سرود
خواسته از سرای تو شیون
از هوای تو هر که برگردد
متوسل بود بجبت و وثن
وثنی بهتر است از آنک بصدق
نپرستد ترا بسان شمن
ای برادر بتاب از آتش ما
آن دلی را که سخت تر ز آهن
گریه کن بر وطن که گریه تو
چشم دل را همی کند روشن
بهوای وطن زنان گریند
گر نکریی تو کمتری از زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر خطاب به وطن و عشق به آن است. شاعر به ویژگیهای مثبت و منفی انسانها اشاره کرده و بر اهمیت وطن، خانواده، و ارزشهای معنوی تأکید میکند. او میگوید که کسانی که به وطن و مسائل انسانی اهمیت نمیدهند، نادان و بیارزش هستند. در ادامه، شاعر به زیباییهای طبیعی و فرهنگی وطن میپردازد و آن را به عنوان مأمن زندگی و منبع انرژی معرفی میکند. در نهایت، او از همگان میخواهد که برای وطن خود ارزش قائل باشند و نسبت به آن احساس محبت و تعهد کنند، و گریه بر وطن را نشانهای از عشق و تعلق خاطر به آن میداند.
هوش مصنوعی: ای کسی که در این خانه قدیمی پنهان شدهای، تو مانند گلی هستی که در دل باغچه شکفته شده است.
هوش مصنوعی: به تو یک نکته میگویم که اگر آن را بشنوی، شادی به جان و روح تو میآید.
هوش مصنوعی: هرگاه انسان از هفت مهر و نشانههای خوب و مثبت تهی باشد، به همان اندازه میتواند به رفتارهای منفی و شیطانی تمایل پیدا کند.
هوش مصنوعی: عشق به همسر و زندگی، احترام به دین، ارزش و شرف، خانواده، ثروت و میهن.
هوش مصنوعی: کسی که عمر خود را بیهدف و بدون فکر بگذراند، انسان نادان و احمق و بیخبر از زندگی است.
هوش مصنوعی: کسی که به ایمان خود اطمینان ندارد، از بدیهای او مصون نباش.
هوش مصنوعی: کسی که ارزش و مقام خود را نشناسد، به ذلت و فقر دچار خواهد شد و همچون کسی خواهد بود که لباس و قبا ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که در خرج کردن مال خود زیادهروی کند، نمیتواند خانهاش را نورانی نگهدارد.
هوش مصنوعی: کسی که به وطن خود علاقهای ندارد، بهتر است مرده باشد؛ زیرا او از نظر من به درد نمیخورد.
هوش مصنوعی: ای وطن، تو جای امن و آرامش منی، ای وطن، تو خانه من هستی.
هوش مصنوعی: ای وطن، تو روشنی ما هستیم مانند چشمی که به تو نگاه میکند. ای وطن، تو جان ما هستی و ما مانند جسم تو هستیم.
هوش مصنوعی: ای تو در دل من، فکر و یاد تو همیشه هست و من همیشه برای محبت و لطفی که به من کردی، سپاسگزارم.
هوش مصنوعی: ای خاک، تو از کافور بهتر هستی و ای نسیم، تو از عطر گل لادن خوشبوتر میباشی.
هوش مصنوعی: ای فضای تو از وزش باد بهار زیباتر است و هوای تو از عطر مشک ختن دلپذیرتر.
هوش مصنوعی: ای غیرت تو مانند آتش سوزان است و ای اراده تو چون تندر و مخرب.
هوش مصنوعی: پشه با کمک تو، به مانند یک فیل در جستجوی شکار در آمده و به دلیل قدرت تو، شجاعت و دلیری شیر را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: ای چشمان نازنین، تو به مثابه تماشاگری از زیباییهای عالم هستی هستی و ای اجزای ارزشمند، تو به عنوان مکان و آرامگاه یادگارهای بزرگ و محترم محسوب میشوی.
هوش مصنوعی: ای غزالان زیبا، خوشبختی خود را در دشت بپراکنید، و ای درختان سبز، باغ و بستان خود را زینت ببخشید.
هوش مصنوعی: میوهی درخت نار از گل و بوی خوش گلها بهتر است و خار چقدر تازهتر و زیباتر از گلها و عطر سمن است.
هوش مصنوعی: با تو، زندگی برای ما شیرین و دلچسب است، اما در absence تو، دنیایمان تیره و آزاردهنده میشود.
هوش مصنوعی: اگر از تو روی بگردانم، در قلبم هنوز سرور و شادی وجود دارد، مانند اشکی که در دیدگانم نشسته است.
هوش مصنوعی: از عشق و هوای تو، مغز و فکر من به قدرتی رسیده است که شبیه آنچه پیامبر خدا از باد یمن میشنید، میتواند بشنود.
هوش مصنوعی: ای یاد تو در دل خانهام جا دارد، ای که نام تو در جهان قدیم مشهور است.
هوش مصنوعی: تخت جمشید و تاج داری، شمشیر شاپور و پرچم بهمن.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو به قدری ارزشمند و زیبا هستی که نمیتوانم عمق احساساتم را نسبت به تو بیان کنم. تو همچون یک مسیری پیچیده و پر از زیباییهای ظریف هستی که در آن غرق میشوم.
هوش مصنوعی: در هر راهی که میروم، به شدت خستهام و در هر کاری که انجام میدهم، با دو صد چالش و مشکل مواجه هستم.
هوش مصنوعی: ای کسی که از شاپور و اردشیر یادگار ماندهای، دشت و باغ و چمن آباد است.
هوش مصنوعی: ای سرزمین ویران به جا مانده از پادشاهان بهرام و یزدگرد، خالی و متروک شده است.
هوش مصنوعی: ای پی نرگس، تو در خون چشم اسفندیار، که مردی نیرومند و مقاوم است، غرق شدهای.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به ویژه گیهای منحصر به فردی اشاره دارد که در قدرت و مهارتهای یک انسان نهفته است. معنای آن میتواند به این شکل باشد که فردی که دارای تواناییهای بسیاری است، مکانی برای رشد و زندگی موجودات مختلف، مانند پرندگان، را فراهم کرده است. در واقع، این جمله از ویژگیهای یک شخص با استعداد و خلاق صحبت میکند که به دیگران کمک میکند تا در کنار او زندگی و شکوفا شوند.
هوش مصنوعی: ای کسی که بعد از صدها هزار شعر و آهنگ، تنها یک فریاد از خانهات خواسته است.
هوش مصنوعی: هر کس از محبت و جذبه تو فاصله بگیرد، در حقیقت به بت و مجسمهها پناه برده است.
هوش مصنوعی: بهتر است که فردی که به بتپرستی مشغول است، به حقیقت و صدق ایمان نداشته باشد تا اینکه تو را همانند شمن (کاهن) پرستش کند.
هوش مصنوعی: ای برادر، از آتش عشق ما دور نشو، چرا که دلهایی که سختتر از آهن هستند، هم تحت تأثیر این آتش قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: برای وطن خود گریه کن، زیرا این گریهی تو، دل را روشن و روشنی بخش میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو به وطن و به خاطر آنچه که بر زنان میگذرد بیتوجه باشی، بدان که تو نیز ارزش و شخصیت کمتری از زنانی داری که در آنجا به سوگ نشستهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هست بر خواجه پیچیده رفتن
راست چون بر درخت پیچد سن
این عجبتر که: می نداند او
شعر از شعر و خنب را از خن
آمد آن نو بهار توبهشکن
بازگشتی بکرد توبهٔ من
دوش تا یار عرضه کرد همی
بر من آن عارض چو تازه سمن
گفت وقت گل است باده بخواه
[...]
زرد کردی رخم به انده و غم
لعل کردی دهان تنبول تن
در دندانت تا عقیق شدست
لعل گشته ست جزع دیده من
آمد آن تیر ماه سرد سخن
گرم در گفتگوی شد با من
زیر او در سؤال با من تیز
بم من در جواب او الکن
نه مرا با تکاب او پایاب
[...]
هر که چون کاغذ و قلم باشد
دو زبان و دو روی گاه سخن
همچو کاغذ سیاه کن رویش
چون قلم گردنش به تیغ بزن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.