گنجور

 
۱۷۴۱

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در مدح شاه قلی بیک گوید

 

... ای بلبل مهجور چو گل باش شکفته

کاینک گل خندان تو باز از سفر آمد

ای باد بیعقوب بگو چشم تو روشن ...

... خورشید سعادت مه منزلگه خود شد

یعنی ز سفر سرور عالی گهر آمد

بحر کرم و گنج سخا شاه قلی بیک ...

اهلی شیرازی
 
۱۷۴۲

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح گوید

 

... چو خواهد سوی ملک عدم با دشمنت آخر

نگه میدارد آبش برگ را بهر سفر لاله

بدفع چشم زخمت از سواد چشم و تخم مهر ...

اهلی شیرازی
 
۱۷۴۳

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح امام زاده واجب التعظیم

 

... اهل صفا که کعبه ایشان همی در است

زین در بسعی کعبه چه رو در سفر نهند

هر حاجتی که هست درین کعبه چون رواست ...

اهلی شیرازی
 
۱۷۴۴

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۷ - مخمس

 

... کجا روم چکنم زانکه بی نشان رفتند

درین سفر همه با چشم خونفشان رفتند

دریغ قافله عمر کانچنان رفتند ...

اهلی شیرازی
 
۱۷۴۵

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۸ - تاریخ وفات

 

اجل بحکم الهی چو کوس رحلت زد

گرفت ساز سفر مرسل فرشته صفات

چو او ز اهل بشارت هم از ازل بوده ...

اهلی شیرازی
 
۱۷۴۷

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۶ - در طریق ارادت و بیان آداب مرید نسبت با پیر کامل

 

گر هوای این سفر داری دلا

دامن رهبر بگیر و برتر آ ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۴۸

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۱۴ - حکایت

 

... در حضر چون جان و تن با هم بدیم

در سفر با هم مصاحب می شدیم

اتفاقا سوی تبریز آمد ی م ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۴۹

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳۷ - حکایت شیخ زنجانی

 

... با کمالاتی چنان آن پر هنر

تاب همراهی نماندش در سفر

خضر با موسی همی گوید عیان ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۵۰

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۱ - در بیان حقیقت عشق و آثار و احکام آن

 

... عقل گوید خویش بر عشرت زنم

عشق گوید می روم سویی سفر

عقل گوید شو مقیم اندر حضر ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۵۱

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۴ - حکایت ابراهیم ادهم

 

... مادر شهزاده همراه پسر

شد روانه اندر آن راه سفر

روز و شب از شوق دیدار پدر ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۵۲

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۶۰ - حکایت ذوالنون مصری

 

... رهنمای رهروان راه بود

گفت یک روزی در ایام سفر

می شدم در بادیه بی پا و سر ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۵۳

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۶۲ - در بیان آنکه عمل بی اخلاص وسیلۀ قرب نمی‌گردد بلکه موجب زیادتی بعد شود

 

... در مقام قرب حق سازی وطن

ایمن آبی در سفر از راهزن

با هوای نفس خود یکدم م ساز ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۵۴

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

... گرد کوی تو دایما عاشق

پا بجا در سفر چو پرگارست

خود محالست از تو ببریدن ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۵۵

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶

 

... بار غم فراق عزیزان و رنج راه

بر جان کشم به بوی وصالش درین سفر

بگذر اسیریا به ره عشق او ز بیم ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۵۶

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱

 

... براه عشق دلا شو رفیق درد و غمش

که نیست بهتر ازین در سفر رفیق شفیق

نخوانده است بکوی وفا کسی صادق ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۵۷

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

... فارغم از فکر زاد و راهزن

در سفر تا گشته ام همراه عشق

ای اسیری چون زمین می باش پست ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۵۸

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

... در خرابات ما گذر نکند

هر که از خویشتن سفر نکند

آه کان دلبر خراباتی ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۵۹

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

چو شاه از جای خود عزم سفر کرد

سپاه و لشکر خود را خبر کرد ...

اسیری لاهیجی
 
۱۷۶۰

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

... دردی نرفته درد دگر میدهد مرا

صدره بجستجوی تو کردم زخود سفر

غافل همان نشان بسفر میدهد مرا

داری جواب تلخ و من از غایت امید ...

بابافغانی
 
 
۱
۸۶
۸۷
۸۸
۸۹
۹۰
۱۸۱