سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲
... زین گونه که من طاقت این کار ندارم
خاموشی من پیش تو از راه ادب نیست
حرفی که کنم جرأت اظهار ندارم ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷
... ورنه من ز آن بی وفا امید دیگر داشتم
نیست افسوسی گرم در راه عشقت رفت سر
لیک صد افسوس از آن شوری که در سر داشتم ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷
... از بس که به امید تو هر روز نشستم
تا شام در این راه به وصلت نرسیدم
امروز ز امیدم همه آنست که گوید ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵
... ز بس تو بگسلی و من به یکدیگر بندم
چو من به خاک درت تاکسی نیابد راه
ره سرای تو را زآب چشم تر بندم ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹
دل شد از دست و به راه طلبش آنچه دویدم
غیر ناکامی و رنج و غم و اندوه ندیدم ...
... هیچگه در ره وصلش نشود قطع امیدم
بر در میکده از راه خلوص آمدم اکنون
به امیدی که دهد پیر خرابات نبیدم ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵
... یاز آه من فتد بجهان یا زخوی تو
ناصح دگر ز راه نصیحت نمی کند
منعم ز دیدن تو مگر دیده روی تو ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲
... گویی مگر تو حال من ای دل به پیش دوست
کز من کسی به جز تو ندارد بدوست راه
با خلق کرد آنچه خواست دلت کردی آه اگر ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷
... مردیم و آخر شد قصه کوتاه
ره راه دیر است باید رسیدن
ز این ره به مقصود ای شیخ گمراه
آخر سحابا یا رب که گوید ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳
... هر غریبی در دیارت شد مقیم
تا به خیلت یافت راه زیستن
هرگزش نام وطن نامد به یاد ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴
... عارفان را زلف او شد دام دل
زاهدان را چشم او زد راه دین
هست با شهد لب آن نوش لب ...
... کآرزوی من بود از وی همین
باید آنکو پا نهد در راه عشق
بگذرد از جان به گام اولین ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵
... دو روزی به ظاهر نهادم اگر
ز راه اطاعت قدم بر کران
و زاینسان سخن های دور از ادب ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶
... در چنین روز دل افروزی که از عیش و نشاط
راه آمد شد بر اندوه و محن بست آسمان
اشهب شه را به عزم کشور مازندران ...
... عنبرسا را به سوری و سمن بست آسمان
با وجود جلوه ی شمشاد او راه خرام
بر صنوبر قامتان سیمتن بست آسمان ...
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - معما در وصف خورشید و مدح
... در هوای رزمگه سیمرغ نصرت پر گرفته
خصم او هر گه ز شش سو راه بر خود بسته دیده
از خدنگ شه سوی ملک عدم ره بر گرفته
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲
... سوی من آیید ای آیندگان
راه من پویید کاین را هست و بس
عشق من جویید نی هر خاروخس
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۳ - حدیث قدسی:من تقرب الی شبراً تقربت ذراعا و من تقرب ذراعا تقربت باعا
... جمله بی توفیق تو باد است باد
خوان نهاده در گشاده راه راست
لیک در راه ای برادر دزدهاست
دزدها هریک هلاک عالمی ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۴ - بیان بقیه قصه طوطی و شاه
... گر کنیزک از حرم آگاه بود
لیک در بیرون کی او را راه بود
بود از بیرونیان آگه غلام
در حرم رفتن ولی بر وی حرام
آن یکی جز در سفر همراه نی
وان یکی جز در حضر با شاه نی
لیک آن طوطی به هرجا راه داشت
با وجود این دلی آگاه داشت ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۵ - به جزیره فرستادن شاه طوطی را
یک جزیره بود در اقلیم شاه
بود تا پاتخت شه شش ماه راه
یک جزیره پرگیاه و پر علف ...
... تا بیاموزد زبان نیک و بد
پس همه اسباب راهش ساز کرد
بروی از رحمت دو صد درباز کرد ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۶ - در بیان عهد و پیمان گرفتن شاه از طوطی
... چاره نبود چون ستیزم با قضا
رو سلامت لطف حق همراه تو
بیخطر هم منزل و هم راه تو
لیکن ای آرام جان بیقرار ...
... ای دریغ از دل که بیمقدار شد
چار راه کوچه و بازار شد
ای دریغا دل نماندستت بجا ...
... بر در دل منتظر ایستاده شاه
لیکن از غوغای غولان بسته راه
از دل خود دور کن غوغای عام ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۸ - حدیث:من مات ولم یعرف امام زمانه فقد مات میتة الجاهلیه
... ان عهدی لاینال الظالمین
بر سر راه است طوطی بیقرار
شاه اگر عهدی دگر داری بیار
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹ - عهد و میثاق شاه با طوطی
... باغ و بستانش که سیراب و تر است
معبر برفست و راه صرصر است
گلستانش جای زاغان و زغن ...
... جاده هایی را که بینی اندر آن
جمله راه خانه صیاد دان
راههایش گر بپیمایی تمام
یا رود سوی قفس یا سوی دام ...