قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲
... با هیبت تو کوه بنالد بسان کاه
آهنگ راه دارد شاه اندرین دو روز
من هیچگونه اسب ندارم سزای راه
من بنده را امید بفضل و سخای تست ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۴
... با رتبت سپهری با فره خدایی
با نام نیک جفتی و ز راه بد رهایی
سالار شاه بندی شاه جهان گشایی ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۸
... معادی بر زیان از تو تو از تایید بر سودی
مخالف را ز راه چشم خون دل بپالودی
موافق را بناز و نوش جان و دل بیالودی ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹
... کردی ز زر و سیم همه گنجها تهی
راه نشاط گیرد و از غم رها شود
آنکس که کمترین رهیت را شود رهی ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۲
هندو بچه ای ببرد از راه دلم
در چاه بلا فکند ناگاه دلم ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۷
برداشت بت من از سر آن چتر سیاه
زان پس که دل سپاه بس برد ز راه
عمدا بر صوفیان شد آن شمع سپاه ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۹
گر سوی هوا دلم همی جوید راه
پیوند مرا سوی زمین آمد ماه ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۱
... دربان ملک مرا براند از درگاه
چون قصد سلام داشتم چندین راه
از بهر سلام کرده ام چندین گاه
لبیبی » قطعات و قصاید به جا مانده » شمارهٔ ۱ - قصیده
... به تارک بر نهاده غفر مغفر
مجره چون به دریا راه موسی
که اندر قعر او بگذشت لشکر ...
لبیبی » قطعات و قصاید به جا مانده » شمارهٔ ۲ - قطعهٔ منقول در تاریخ بیهقی
... بد کسی نیز که با دزد همی یکسره شد
رهروی بود در آن راه درم یافت بسی
چون توانگر شد گفتی سخنش نادره شد ...
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۵۸ - به شاهد لغت غرشیده، بمعنی خشم آلوده
چو غرشیده گشتی ز کین و ستیز
گرفتی ازو دیو راه گریز
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۱۰۴ - به شاهد لغت مستی بمعنی گله کردن
باده خور و مستی کن مستی چه کنی از غم
دانی که به از مستی صد راه یکی مستی
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶
دوستان وقت عصیرست و کباب
راه را گرد نشانده ست سحاب
سوی رز باید رفتن به صبوح ...
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳ - در وصف خزان و مدح احمدبن عبدالصمد وزیر سلطان مسعود
المنة للٰه که این ماه خزانست
ماه شدن و آمدن راه رزانست
از بسکه درین راه رز انگور کشانند
این راه رز ایدون چو ره کاهکشانست
چون قوس قزح برگ رزان رنگ به رنگند ...
... این را غرض و مصلحت شاه جهانست
هرگز ندهد خردمنش را بر خود راه
کز خردمنش محتشمان را حدثانست ...
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۲ - در تهنیت نوروز و مدح خواجه ابوالقاسم کثیر
... ورز فقیر باید اندر خور فقیر
پیراهن قصیر بود زشت بر طویل
پیراهن طویل بود زشت بر قصیر
بر تو یسیر کرد خداوند کار تو ...
... از کار خیر عزم تو هرگز نگشت باز
هرگز ز راه باز نگشته ست هیچ تیر
از حشمت تو ملک ملک را گزیر نیست ...
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۵ - در مدح خواجه احمد عبدالصمد وزیر سلطان مسعود
... کف گشای و دل فروز و جان ربای و سرفراز
جز به گرد گل مگرد و جز به راه مل مپوی
جز به نایی دم مزن و نرد جز با می مباز
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۲ - در مدح وزیر سلطان مسعود غزنوی
... بیابان در نورد و کوه بگذار
منازلها بکوب و راه بگسل
فرود آور به درگاه وزیرم ...
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۳
... بر بادک شبگیری بانگ و شغب صلصل
هر گه که زند قمری راه ماورالنهری
گوید به گل حمری باده بستان بلبل ...
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۸ - در مدح منوچهربن قابوس
... صف ناربون و صف عرعران
بسی خواهرانند بر راه رز
سیه موزگان و سمن چادران ...
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۰ - در لغز شمع و مدح حکیم عنصری
... وین حکیمان دگر یک فن و او بسیار فن
از زغن هرگز نیاید فر اسب راهوار
گرچه باشد چون صهیل اسب آواز زغن ...
... رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شخ نورد و راهجوی و سیل بر و کوهکن
پشت او و پای او و گوش او و گردنش ...
... تو چنانچون اشتر بی خواستار اندر عطن
اشتر نادان ز نادانی فروخسبد به راه
بی حذر باشد از آن شیری که هست اشترشکن