گنجور

 
قطران تبریزی

خداوندا تن خصمان برنج اندر بفرسودی

معادی بر زیان از تو تو از تائید بر سودی

مخالف را ز راه چشم خون دل بپالودی

موافق را بناز و نوش جان و دل بیالودی

بدل ز آئینه فرهنگ زنگ رنگ بزدودی

تو هرکس را بدانائی ره فرهنگ بنمودی

بناز و نیکوئی روزی بعمر اندر نیاسودی

همیشه این چنین بادی که تا اکنون همی بودی

مرا مقدار و جان و ناز زی شاهان تو افزودی

مرا هرکس برانخواندی و تو باریم بستودی

اگر دیر آمدم شاها تو از خوبی پذیرفتی

معادی بر زیان از تو تو از تائید بر سودی

 
 
 
مسعود سعد سلمان

شها خورشید کیهانی چراغ آل محمودی

چو روی خویش مسعودی و چو رای خویش محمودی

به همت همچو خورشیدی به قدرت همچو گردونی

به سیرت همچو محمود به صورت همچو مسعودی

تو سیف دولت و دینی ابوالقاسم سرجودی

[...]

مولانا

اگر آب و گل ما را چو جان و دل پری بودی

به تبریز آمدی این دم بیابان را بپیمودی

بپر ای دل که پر داری برو آن جا که بیماری

نماندی هیچ بیماری گر او رخسار بنمودی

چه کردی آن دل مسکین اگر چون تن گران بودی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

اگر نه درد او بودی دوای دل که فرمودی

و گر نه عشق او بودی طبیب ما که می بودی

خیالش نقش می بندم به هر حالیکه پیش آید

نیابم خالی از جودش وجود هیچ موجودی

بیا و نوش کن جامی ز دُرد درد عشق او

[...]

بیدل دهلوی

درین محفل‌که پیدا نیست رنگ حسن مقصودی

چراغ حسرت آلود نگاهم می‌کند دودی

چو آن شمعی که از فانوس تابد پرتو آهش

درون بیضه‌ام پیداست بال شعله فرسودی

خروش بینوایی‌های من یارب که می‌فهمد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
حزین لاهیجی

دلم را، کرده یک پیمانه خون، لعل می آلودی

به جان دارم ز شکر خنده ای، داغ نمک سودی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه