ای پیشه تو رامش و پیروزی و بهی
گل رفت و لاله رفت و ترنج آمد و بهی
از دست لاله رویان گل بوی و می ستان
بفزای بر ترنج و بهی رامش و بهی
داد تو روزگار ز دولت همی دهد
تو داد روزگار بخوشی همی دهی
کردی ز نام نیک همه شهرها ملا
کردی ز زر و سیم همه گنجها تهی
راه نشاط گیرد و از غم رها شود
آنکس که کمترین رهیت را شود رهی
آن از میان آهن و پولاد سر نهد
گر دست خود به آهن پولاد بر نهی
کارت همیشه بخشش و بخشایش است از آنک
از راز روزگار فرومایه آگهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم پیروزی، شادی و زیبایی اشاره دارد. شاعر به گذر زمان و تغییرات در زندگی میپردازد و میگوید که با وجود گذر گلها و لالهها، زیبایی و خوشی همچنان باقیست. او به ارزشهای معنوی و نیک نامی تأکید میکند و بیان میکند که با بخشش و سخاوت میتوان از غم رهایی پیدا کرد. در نهایت، شاعر از اهمیت آگاهی نسبت به رازهای زندگی و طبیعت انسانی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: حرف از هنر و خوشی و موفقیت است. گل و لاله که نماد زیبایی هستند، رفتند و میوهای خوشبو و خوشمزه به نام ترنج جای آنها را گرفته است. این تغییرات نشاندهنده زیبایی و خوبیهای جدیدی است که به زندگی آمده است.
هوش مصنوعی: از گلهای زیبای سرخ بویی خوش به مشام میرسد، پس بیشتر شادمانی و خوشگذرانی کن و از زندگی لذت ببر.
هوش مصنوعی: زمانه به تو از نعمتهای خود میدهد و تو نیز در قبالش با خوشی و لذت، پاسخ این نعمتها را میدهی.
هوش مصنوعی: با نام نیک و آوازهات در همه شهرها شناخته شدهای و با پر کردن دلت از طلا و نقره، تمامی گنجها را از خود خالی کردهای.
هوش مصنوعی: کسی که حتی کمترین آزادی و رهایی را به دست آورد، میتواند از غم رهایی یابد و به شادی و نشاط برسد.
هوش مصنوعی: اگر دست خود را بر روی آهن و فولاد بگذاری، میتوانی چیزی از دل این مواد سخت بیرون بیاوری.
هوش مصنوعی: کار تو همواره بخشش و گذشت است، چون از واقعیات تلخ زندگی آگاهی داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گشته یادگار ز کردار تو شهی
دیدار تو مبارک و گفتار تو بهی
از هر بهی بهی تو و بر هر سری سری
از هر مهی مهی تو و بر هر شهی شهی
یا دادنست و یا ستدن کار تو مدام
[...]
ای انوری تویی که به فضل و هنر سزند
احرار روزگار و افاضل ترا رهی
بودند در قدیم امیران و شاعران
واکنون شدت مسلم بر شاعران شهی
هستت خبر که هستم دور از تو ناتوان
[...]
ای سیرگشته از ما ما سخت مشتهی
وی پاکشیده از ره کو شرط همرهی
مغز جهان تویی تو و باقی همه حشیش
کی یابد آدمی ز حشیشات فربهی
هر شهر کو خراب شد و زیر او زبر
[...]
ای پیک پی خجسته نسیم سحرگهی
لطفی کن از برای دل خسته رهی
بگذر بدانجناب که از لطف صاحبش
یا بی نشان خلد چو در وی قدم نهی
یعنی جناب حضرت شاهی که می نهد
[...]
ای پیک عاشقان اگر از حالم آگهی
روشن بگو حکایت آن ماه خرگهی
بگذر ز بوستان نعیم و ریاض خلد
ما را ز دوستان قدیم آور آگهی
وقت سحر که باد صبا بوی جان دهد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.