محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۴۵ - مختوم به مدح مولای متقیان و امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام
... ترک صمد سجده صنم نتوان کرد
با تو برادر هر آن چه شرط وفا بود
گفتم و تکرار دم به دم نتوان کرد ...
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۰۲ - در تهنیت ولادت امیر دوست محمد خان گوید
... که شهریار لقب تاج دولتش بخشید
مهین برادر وی اعتصام سلطنت است
کز او کمال به سر حد اعتدال رسید ...
صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴
... تا نه بیرونت برد دیو رجیم
ای برادر زین صراط مستقیم
زن بنام من همی بی ترس و بیم ...
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۰
... کسی ز حال صفی آگه است در غم او
که دیده مرگ برادر بچشم و داغ جوان
بجاست از پی تاریخ او که گفته خرد ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۲۷ - در بیان انتقال روح پرفتوح حضرت علی رحمت و سلسله جنبان رهروان طریقت از عالم طبیعت به عالم حقیقت و تأخیر در نظم مثنوی مسمی به زبدة الاسرار فرماید
... رنگ خون از رنگ ها بیرون بود
کوکب شیر ای برادر خونی است
هر که زین کوکب نشد بیرونی است ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۷ - در نصیحت برادران ایمانی به پاس حرمت اهل ﷲ
ای برادر زین فقیر خیرخواه
این نصیحت بشنو و رو کن به راه ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۴ - خطاب به پیر طریقت
... عین ذات حضرت بی چون شدم
جام تحقیق ای برادر نوش کن
معنی این علی را گوش کن ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۵ - آمدن آن جوانمرد پاک فطرت حق پرست عیسوی ملت به قتلگاه
... یک موحد در میان صد هزار
بود آن هم ای برادر عیسوی
تا تو بر اجماع امت نگروی ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۷۱ - در بیان شهادت عبدﷲ بن الحسین علیه السلام
... وقت میدان داری عبدﷲ است
کو برادر زادة شاهنشه است
در کنار عم خود او شد شهید ...
عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۲
... خواهرش بر سینه و بر سرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شه راه را ...
عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح هژبر سالب و شهاب ثاقب اسد الله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام
... ای مسلمان تا به کی خون مسلمان ریختن
ای برادر تا به کی کین برادر داشتن
سینه خالی کن ز کبر و آز و شهوت تا به کی ...
عمان سامانی » معراج نامه » بخش ۱۰ - نصیحت
... می بگو یالیتنی کنت تراب
راه سخت است ای برادر هوش دار
باز در این راه چشم و گوش دار
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۳ - شیر کردگار
... با دل محزون زدند حلقه ماتم
زینب غم دیده از فراق برادر
گاه فغان برکشید زیر و گهی بم ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۸ - خورشید خاور
... علی جانشین بلا فصل احمد
خدا را ولی مصطفی را برادر
علی آنکه با تیغ در جنگ خندق ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۹ - در نجف
... هستی تو به مصطفی پسر عم
خوانده است نبی تو را برادر
تو قوت بازوی رسولی ...
... وی درگه قدس را تو محرم
خوانده است تو را برادر خویش
احمد که به انبیاست خاتم ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱۶ - محب علی
... سوی شام زینب رود بر اسیری
به دل جز خیال برادر ندارد
زند شمر سیلی به روی سکینه ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱۹ - شه سریر ولایت
... شهی که هادی کل را خلیفه است و وزیر
شهی که ختم رسل را برادر است و ختن
شهنشهی که به زور آوری و صف شکنی ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی
... در راه شام دختر زارش سکینه نام
از فرقت برادر و عم و پدر مدام
می ریخت اشک از مژه بر رخ چو گوهرا ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۷ - پاک گوهر
... باشد کسی غریب که در حال احتضار
نه مادرش به سر نه پدر نه برادر است
باشد کسی غریب که بی غسل و بی کفن ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۲۰ - علمدار سپاه
... که از تیغ جفا ببرید از هم بند بند تو
برادر جان تو بودی ناصر و پشت و پناه من
در این پیکار بودی تو علمدار سپاه من ...
... بیابانی خطرناک و محل دشمن است اینجا
زجا خیز ای برادر جان چه جای خفتن است اینجا
ز جا خیز و علم بردار و با من هم عنانی کن ...
... دو چشمش بر ره است و انتظار مقدمت دارد
خموش افتاده ای جان برادر در چه احوالی
بود در قتلگه پهلوی اکبر جای تو خالی ...
... ولیکن بی گل عباسی تو کی صفا دارد
برو جان برادر نزد بابت ساقی کوثر
که من هم از قفایت می رسم تا ساعت دیگر ...