گنجور

 
۱۴۱

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨ - وله

 

... خاطرم در وصف رایش آفتاب افروز شد

زانسبب در شعر من بینی قطار آفتاب

تا مدار کار عالم را نبینی منقطع ...

ابن یمین
 
۱۴۲

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩٢ - قصیده

 

... تا ز ماه نو بود بر سبز خنگ چرخ زین

تا شتروش روزهای هفته باشد بر قطار

سبز خنگ چرخ بادت زیر زین دوستان ...

ابن یمین
 
۱۴۳

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۲ - سخن گفتن سام نریمان با نهنکال دیو ناپاک

 

... به حیله به کردار ابلیس بود

دلیران زابل همه در قطار

ستاده بر پهلو نامدار ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۴

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - فی مدح السلطان الاعظم ابوالمجاهد محمد شاه انارالله برهانه

 

... زان همه بختی که فرش بارگاهت می کشند

هفت گردونرا نمی بینم برون از یک قطار

گر ز گرمی بر سر بام تو آفتاد آفتاب ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - فی مدح الملک الاعظم معز الدنیا و الدین ملک حسین طاب ثراه

 

... ای هفت کوه کوهه تند جهان نورد

از بختیان سرکش خیل تو یک قطار

چون مرغ جان که بلبل بستان قدسیست ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۶

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - فی مدح السلطان الاعظم جمال الدولة و الدین الشیخ ابواسحق طاب ثراه

 

... برین نه قلعه ی شش سوی خضرا اشتر و حجره

قطار سرکش گردون و قصر ششدر گیتی

ترا تا انقراض دهر بادا اشتر و حجره

خواجوی کرمانی
 
۱۴۷

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - فی مدح الصاحب الاعظم جلال الدین شاه الخوافی

 

... مخدرات ضمیرم ز بهر پای انداز

کشیده اند چنین بر قطار زیلوچه

نمونه از تو گرفتم چو نقش می بستم ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۸

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

... بر جای کاسه برسر خوان وصال خود

خواهم که بهر من بنهی بر قطار بوس

روزی که میهمانی عشاق خود کنی ...

سیف فرغانی
 
۱۴۹

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۱

 

... بیهوده گوی داند همچون درآیم آنکس

کو اشتری ندارد با این قطار بسته

تا تو بحسن خود را بازار تیز کردی ...

سیف فرغانی
 
۱۵۰

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

... منم که داشته ام همچو دست محتاجان

ز بهر خاتم لطف تو بر قطار انگشت

بپای وهم بپیمودم این قدر باشد ...

سیف فرغانی
 
۱۵۱

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱

 

... درین ره چو آهنگ رفتن کنی

شتر هیچ بیرون مبند از قطار

مبر تا بمنزل زمام وفاق ...

سیف فرغانی
 
۱۵۲

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۸

 

... وز بعد آن بغیر صف اندر نماز عید

کس هیچ جا ندید چنین بر قطار پای

با او چو در سخن نتوان کرد همسری ...

سیف فرغانی
 
۱۵۳

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۶

 

... جرس ناله از گلو مگشای

چون جدا از قطار خویشتنی

میوه نارسیده افتاده ...

سیف فرغانی
 
۱۵۴

عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح یکی از پادشاهان عصر

 

... وگر به قهر نگاهی کنند بر افلاک

ز هفت بختی گردون قطار بگشایند

چو برق تیغ بر اعدای او زبانه زند ...

عبید زاکانی
 
۱۵۵

شاه نعمت‌الله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷

 

... شمعها بر می شد از سرهای من

شرق و مغرب را گرفته از قطار

چون گذر کردی از این و آن به عشق ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۱۵۶

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳

 

... بانگ زند نوبت فریضه که صف راست

اشتر مستم سر قطار ندارم

شکر خداوندگار را که رسیدم ...

قاسم انوار
 
۱۵۷

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۸

 

... اگرچه باده پرستیم مست آن جامیم

اگرچه اشتر مستیم در قطار توییم

اگر مسافر شوقیم با تو هم سفریم ...

قاسم انوار
 
۱۵۹

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۷ - مشورت کردن پدر ریا با ریا در خواستگاری کردن وی از برای عیینه

 

... گفت از آن رو که جمعی از انصار

به هوایت کشیده اند قطار

همه یکدل به دوستداری تو ...

جامی
 
۱۶۰

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن

 

... تا درآید به شتر گشته سوار

بود گردون شتران کرده قطار

بودش ایام به ره بنشسته ...

جامی
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۶