گنجور

 
۱۴۶۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح بهرامشاه

 

... منزلگه خورشیدست بی نور رخش تیره

دولتکده چرخ است از قدر و قدش مرکب

از بهر دلفروزی جان گهر و ارکان ...

سنایی
 
۱۴۶۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در مدح خواجه مسعود علی‌بن ابراهیم

 

... آنکه باشد بر جودش همه آفاق عیال

ز زنی که چنویی زاید شد چرخ عزب

ساکنی یافت بقای دلش از گردش چرخ

تربیت یافت سخای کفش از رحمت رب ...

سنایی
 
۱۴۶۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹

 

... آسوده طبع روزگار از شورش و جنگ حلب

اجرام چرخ چنبری چون لعبتان بربری

پیدا سهیل و مشتری خورشید روشن محتجب ...

سنایی
 
۱۴۶۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - در مدح سید عمید سیدالشعرا ابوطالب محمد ناصری علوی

 

... شود بسوی ثری و دو پیکر آتش و آب

به نور رایش گشته منور انجم و چرخ

به ذات عونش گشته معمر آتش و آب ...

... شود ز فرش بی باد جانور آتش و آب

زهی ز مایه رایت منور انجم و چرخ

زهی ز سایه تیغت مظفر آتش و آب

گه موافقت ار چون دل تو بودی چرخ

بدی به چرخ برین قطب و محور آتش و آب

شمال جودت بر آب و آتش ار نوزید ...

... که بهر پیرهنی من گزیدم از دل و چشم

ز جور چرخ چو دماغ و سمندر آتش و آب

در آب و آتش بی حد چرا شوم غرقه ...

... چو در ثنای تو کردم مکرر آتش و آب

همیشه تا به زمینست و چرخ گنج و نجوم

همیشه تا به سعیرست و کوثر آتش و آب ...

سنایی
 
۱۴۶۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در مذمت اهل روزگار

 

... غم اثبات حدوث و قدم است

چرخ پیمای ز بهر دو دروغ

بسته مسطر و شکل رقم است ...

... از که همواره سنایی دژم است

چرخ را از پی رنج حکما

از چنین یاوه درایان چه کم است

سنایی
 
۱۴۶۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در مدح بهرامشاه از زبان او

 

... سلطان فلک بنده زرین کله ماست

گرچه مه چرخ آمد خورشید ولیکن

آن مه که به از چشمه خورشید مه ماست ...

سنایی
 
۱۴۶۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در ستایش سلطان سنجر

 

... کلک عقل از تیر او عالم گشایی یافتست

تیر چرخ از کلک او عالم ستانی آمدست

آسمان پیش جلال او زمین گردد از آنک ...

... آفرینش را مکان بی مکانی آمدست

از در دولت سبک بر بام هفتم رو که چرخ

با چنین نه پایه بهر نردبانی آمدست ...

سنایی
 
۱۴۶۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در مدح قاضی عبدالودود غزنوی

 

... جز چشم زخم امت و تعویذ بخل نیست

جز رد چرخ و آب کش روزگار نیست

آن دست و آن زبان که درو نیست نفع خلق ...

... مر علم وجود را جز ازو پیشکار نیست

چرخست علم او که مر او را فساد نیست

بحرست جود او که مر او را کنار نیست ...

سنایی
 
۱۴۶۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - در مدح بهرامشاه

 

... در جهان عاشقی هم خواب و هم تعبیر نیست

تیر چرخ از عقل دزدان دان جان را لاجرم

هیچ زندانی کمان چرخ را چون تیر نیست

کار عقلست ای سنایی شیر دادن طفل را ...

... شاه ما بهرامشاه آن شاه کز بهر شرف

چرخ را در بندگی درگاه او تقصیر نیست

سنایی
 
۱۴۷۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - مدح یوسف‌بن احمد مسعود شاه

 

... بادات فزونی چو مه نو که جهان را

بر چرخ بقا به ز جمالت قمری نیست

بر درگه جبار ترا باد مقیمی ...

سنایی
 
۱۴۷۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - در مدح دولتشاه غزنوی و بهرامشاه

 

... شاه دولتشاه دولتشاه باد

بهر خدمت چرخ بر درگاه او

صد کمر بربسته چون خرگاه باد ...

... حصن دشمن خیمه جولاه باد

ریزه های زر و سیم قلب چرخ

در سرا ضرب کفش درگاه باد

چون کند سلطان علوی آرزو

آفتابش تاج و چرخش گاه باد

آفتابست او ولیکن گاه نور ...

... جز سنایی در وفا و بندگیش

تا ابد چرخ دو تا یکتاه باد

سنایی
 
۱۴۷۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳

 

... پاسبانان در و بام تواند

چرخ و خورشید و مه گیتی نورد

تا سنایی کیست کاید بر درت ...

... عذرشان بپذیر کمتر کن نبرد

صدر تو چرخ است و تن را بال سست

روی تو مهرست و جان را چشم درد ...

سنایی
 
۱۴۷۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه حکیم ابوالحسن علی بن محمد طبیب

 

... گویی که صبا حامله مشک و حنا کرد

شد طبع هوا معتدل از چرخ تو گویی

چرخ این عمل از علم جمال الحکما کرد

فرزانه علی بن محمد که اگر چرخ

وصف علو محمدتش کرد سزا کرد ...

... آن کار که او نز پی ایزد به خلا کرد

از چرخ بهست او بگه جود و هم از چرخ

برگفته من عقل یکی نکته ادا کرد

شکل دبران آنکه بر چرخ چولاییست

کاشنید که او چرخ در جود چو لا کرد

پر کرد و تهی کرد سر از عقل و دل از آز ...

... بی رنج بهشتی شد غزنین به تمامی

اکنون که طبیبی چو تواش چرخ عطا کرد

هر چند صلتهای تو ای قبله سنت ...

سنایی
 
۱۴۷۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸

 

... خاک گمان بر سر طامات کرد

با دل و با دیده چرخ فلک

دال دل خویش مباهات کرد ...

سنایی
 
۱۴۷۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - در مدح خواجه عمید ثقةالملک، طاهر

 

... مگر از بهر خوش دلی فضلا

چرخ را تار و مار خواهد کرد

تا چو فخر دو کون در یکشب ...

... که نهنگش شکار خواهد کرد

قوت آب عزم او چون چرخ

خاک را نامدار خواهد کرد ...

... کار کردست و کار خواهد کرد

سرورا سرفراز کت نه چرخ

افسر هر چهار خواهد کرد ...

سنایی
 
۱۴۷۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در مدح بهرامشاه

 

... جان پیوندیش رفت و جان جاویدان بماند

صبح پیش روی او خندید و بر خورشید چرخ

نور صادق بی لب و دندان از آن خندان بماند ...

... بهتر آن تا خاکپایش را به دست آرد مگر

چرخ را هرچند جنبش بود سرگردان بماند

عقل و جان در خدمت آن بارگه رفتند لیک ...

... بر فلک بینی که کیوان رتبتی دارد ولیک

از پی ایوان این شه چرخ خود کیوان بماند

به گراید رایت رایش بسوی عاطفت ...

سنایی
 
۱۴۷۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در وصف بهار

 

... از سرای پنجدر در خانه آرایی شدند

باز در رعناسرای طبع طراران چرخ

بهر این نوخاستگان در کهنه پیرایی شدند ...

سنایی
 
۱۴۷۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در نعت رسول اکرم و اصحاب پاک او

 

... آتش ابلیس را از خاک او ماتم بود

چرخ را از کاف لولاکش کمر زرین بود

خاکرا با حاء احمامش قبا معلم بود ...

... راستی زین تکیه گاهی آدمی را کم بود

ماه بر چرخ فلک چون حلقه زلف و رخش

گاه چون سیمین سپر گه پاره معصم بود ...

سنایی
 
۱۴۷۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در مدح ناصح الملک کمال‌الدین شیخ الحرمین خطیب نوآبادی

 

... جاهل از کسوت و لاف افسر کیهان نشود

هر که بیدار نباشد شبی از جهد چو چرخ

روز دیگر به سخن شمس درافشان نشود ...

سنایی
 
۱۴۸۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴

 

... چند از شش سوی یک دم چار بالشهای ما

بر فراز تارک نه چرخ و هفت اختر نهید

عیسی و خر هر دو اندر مجلس ما حاضرند ...

سنایی
 
 
۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۷۶
۴۹۲