گنجور

 
۱۴۰۲

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴ - در ترشیح اصل این شجره به رشحه توحید و توشیح صدر این مخدره به وشاح تحمید و فی مناجات

 

... چشمه قاف قلم تا نگشاد

موج فیض از دل دریا نگشاد

نه فلک با همه اختر که در اوست ...

... بحر جودش که فلک فلک آمد

بانگ موجش لمن الملک آمد

گوش ماهیش چو این حرف شنید ...

جامی
 
۱۴۰۴

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۲۰ - حکایت آن متکلم و صوفی که زبان استدلال گشاد و صوفی از صفای ذوق و وجدان خبر داد

 

... ریزدم بر دل و جان پاک ز عیب

گرچه شد موج زنم خاطر ازان

هست گفتار زبان قاصر ازان ...

جامی
 
۱۴۰۵

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۲۵ - عقد ششم در بیان آنکه ذات حق سبحانه حقیقت وجود است و هر حقیقت که مشهود است به سریان ذاتی وی موجود است

 

... چشم بینش به چپ و راست فکند

دید و دانست که موجود یکیست

در همه شاهد و مشهود یکیست ...

... ژرف بحریست پر از آب حیات

موج زن آمده از کل جهات

پر هوا جام حبابش خوانند ...

جامی
 
۱۴۰۶

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف

 

... نکند احساس که هست آن یا نه

دل او موج زنان دریاییست

کش فزون از دو جهان پهناییست ...

جامی
 
۱۴۰۸

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۳۲ - حکایت آن مرید گرم رو که به فرموده پیر پخته کار در تنور فروزان نشست و از تاب آتش یک موی بر اندام وی کج نگشت

 

... باز دریای صفا پیر کهن

موج زن گشت به تحقیق سخن

موج آن بحر به آخر چو رسید

یادش آمد ز مقامات مرید ...

جامی
 
۱۴۱۰

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۳ - حکایت آن حاجی غریب با آن جنی مهیب

 

... قافله دیو و دد جان فرسای

تف نشان جگرش موج سراب

گرد شوی قدمش چشم پر آب ...

جامی
 
۱۴۱۱

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۵ - عقد شانزدهم در رجا که به روایح وصال زیستن است و به لوایح جمال نگریستن

 

... کاهش کوه دهد حلم حلیم

چون شود موج زنان قلزم جود

در کف موج خسی را چه وجود

هیچ بودی و کم از هیچ بسی ...

جامی
 
۱۴۱۳

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۶۷ - عقد بیستم در شوق که کمندیست برازنده کنگره وصال و زمامیست رساننده به سر منزل اتصال

 

... رخت هستیش به دریا فکند

چون در آن موج ز خود شوید دست

افتدش ماهی مقصود به شست

جامی
 
۱۴۱۴

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۶۸ - حکایت آن کنیزک و غلام که بر کنار دجله دست از زندگانی خود شستند و به غرقه شدن در آب از خشک لبی ساحل فراق خلاصی جستند

 

... بیخودی کرد و دل از خود پرداخت

بار خود در خطر موج انداخت

بود مه طلعت و ماهی اندام ...

... گشته صد چشم هواخواهی را

یافت در موج شط آن ماهی را

هر دو گشتند هم آغوش به هم ...

جامی
 
۱۴۱۵

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۹۶ - مناجات در انتقال از قناعت به تواضع

 

... بارش از راه به منزل برسان

رختش از موج به ساحل برسان

شعله در خرمن پندارش زن ...

جامی
 
۱۴۱۶

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۱۰۰ - عقد سی و یکم در بعض دیگر از فضایل نوع انسان چون حلم و مدارا و عفو و احسان

 

... می رسد بر دل ازان رنج و ستوه

رو در آن کوه کن از موج عقب

پیش ازان کت گذرد موج ز لب

حلم کشتی و غضب طوفان است ...

... زور طوفانش چو کشتی شکند

موج طوفان به هلاکش فکند

سال ها راه گنه پیمودی ...

جامی
 
۱۴۱۷

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۲ - آمدن رسولان پادشاهان اطراف غیر از مصر به خواستگاری زلیخا و تنگدل گشتن وی از نومیدی آن

 

... به زیر کوه گاهی چند باشد

به موج غم گیاهی چند باشد

دلم از زخم تو صد جای ریش است ...

جامی
 
۱۴۱۸

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۶ - دیدن زلیخا عزیز مصر را از شکاف خیمه و فریاد برداشتن که این نه آن کس است که من در خواب دیده ام و سالها محنت محبتش کشیده ام

 

... زبان از تشنگی بر لب فتاده

لب از تبخاله موج خون گشاده

نماید ناگهان از دور آبم ...

... برهنه بر سر لوحی نشسته

رباید هر زمان از جای موجم

برد گه تا حضیض و گه بر اوجم ...

جامی
 
۱۴۱۹

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۲ - تمنا کردن یوسف علیه السلام شبانی را به حکم آنکه هیچ پیغمبری نبوده است که شبانی نکرده است و مهیا ساختن زلیخا اسباب شبانی وی را

 

... به هر وادی چو رفتندی چرا زن

تو گویی موج می زد سیل روغن

به روی موج باد از سر فرازی

گرفته صنعت زنجیر سازی ...

جامی
 
۱۴۲۰

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۷ - آمدن زلیخابه خلوتخانه یوسف علیه السلام و به دعای وی بینایی و جمال و جوانی را یافتن

 

... به تو عرض نیازش را شنیدیم

ز موج انگیزی آن عجز و کوشش

درآمد بحر بخشایش به جوشش ...

جامی
 
 
۱
۶۹
۷۰
۷۱
۷۲
۷۳
۲۶۳