اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۱
... چون چشم و رخ و لبش به پیشم نبود
مه نرگس و مه لاله و مه گل مه بهار
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۳۲
... بی وصل رخ یار نمی شاید زیست
شد لاله زخاک دیگران مجلس ما
تا سبزه گور ما تماشاگه کیست
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۲۵
افسوس که اطراف رخت خار گرفت
زاغ آمد و لاله را به منقار گرفت
سیماب زنخدان تو آورد غمباد ...
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۳۳
بر برگ گلت مورچه ره خواهد کرد
بر لاله بنفشه تکیه گه خواهد کرد
بر آتش رخسار تو می دانی چیست ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳
تا که برگرد سبزه لاله برست
در گمان می فتد که چون رخ تست
نام روی تو می برد لاله
زان دهان را بمشک و باده بشست ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴
... نوروز به یک دگر فکندست
شد تشنه بخون لاله سوسن
زین روی زبان به در فکندست
چون نافه مشک نارسیده
لاله همه کوه و در فکندست
آمیخته خون و مشک با هم ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷
... زآنکه پر گویست و او را طاقت گفتاره نیست
ساغر لاله اگر بشکست بر جای خودست
زانکه جای کاسه بازی مغز سنگ خاره نیست ...
... گر جهد بیرون ز سنگ خاره آتش پاره ها
لاله را از سنگ خاره جسته آتش پاره نیست
در میان سرو و سوسن رطل می باید گران ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
... ز بس گلها که از گلبن شکفتست
بجز در حلقۀ لاله نیایی
گهر هایی که چشم ابر سفتست ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
... بنفشه ازین روی ماتم گرفتست
رضا داد لاله بخون پیاله
که خونش گرفتست و محکم گرفتست ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
... ار نفسهای صبا بگشادست
لاله پنداری عطار بهار
نافۀ مشک خطا بگشادست ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
نگار دل سیاهم لاله رنگیست
چو غنچه بسته طبعی چشم تنگیست ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
... اگر صبا بگل چهرۀ تو برگذرد
چه رسته ها که از آن لاله زار در بندد
وگر حکایت روی تو بشنود بلبل ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۰
... بویی از نکهتش آمیخته شد بادم باد
بر هر آن خار که زد لاله و گل بار آورد
عشق بنمود کله گوشه و چون دید مرا ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
... چو افتد آتش خورشید در حراقة شب
چراغ لاله از و روشنی فرا گیرد
ز شرم روی بتم گل چنان برآید سرخ
که پای تا سر او آتش حیا گیرد
رشک ژاله زرخسار لاله رونق یافت
کهر هر اینه از جوهری بها گیرد ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۲
... که یار خود را بر پای در سخن گیرد
بشکل لاله نگر خال عنبرین بر لب
چو یار خود را بر پای در سخن گیرد ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
... که سرو کم بضاعت سرکش آمد
ز تور آفتاب و عکس لاله
سمند خاک گویی ابرش آمد ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۷
... می کشد و باز رها می کند
می فکند در کله لاله خاک
پیرهن غنچه قبا می کنند ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۸۱
... در رخ از ناز شکن می آرند
جام لاله ز دل سنگ برون
من ندانم بچه فن می آرند ...
... شکلی از ماه و پرن می آرند
لاله جامیست که گویی دروی
دردی از اول دن می آرند ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۹۷
... نعرۀ بلبل بثریا رسید
لاله چو من خیمه بکهسار زد
تا بدلش آتش سودا رسید ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
زهی مالیده رویت لاله را گوش
بما میزد زهی خط و بنا گوش ...