گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

هنگام بهار آمد و من بی رخ یار

رخساره به خون دیدگان کرده نگار

چون چشم و رخ و لبش به پیشم نبود

مَه نرگس و مه لاله و مه گل مه بهار

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode