عین دریاییم و ما را موج دریا می کشد

وین دل دریا دل ما سوی مأوا می کشد ...

... گوییا ما را به مأوا می کشد

موج دریاییم و دریا عین ما

می برد ما را به هرجا می کشد ...

غرق دریاییم و ما را موج دریا می کشد

آبرو می بخشد و ما را به مأوا می کشد ...

... دوستان را بی سر و پا می کشد

آمد آن موج محیط عشق او

خوش خوشی ما را به دریا می کشد ...

... ما نگوییم قطره دریا شد

موج بحریم و عین ما آب است

نتوان گفت ما که از ما شد ...

... وجود جود بر ما وجود ما باشد

حباب و موج که پیدا شده درین دریا

هر آنچه بود و بود عین بود ما باشد ...

... از جمال و جلال او باشد

موج و بحر و حباب ما بنگر

همه آب زلال او باشد ...

... دریادلی که چون ما در بحر ما درآید

موج و حباب و قطره در عین آب بیند

چون نور آفتابست در روی ماه پیدا ...

... آب با آب خوش درآمیزد

موج با بحر چون یگانه شود

این دویی از میانه برخیزد ...

... که مرا یار غار خواهد بود

بحر و موج و حباب و جو آبند

چار ناچار چار خواهد بود ...

... نقاش به نقشها نماید

در موج و حباب آب دریاب

کان جوهر ما به ما نماید ...

... یکی باشد اگر چه دو نماید

حباب و موج و دریا جمله آبند

گهی در چشمه گه در جو نماید ...

... این بلا ما را از آن بالا رسید

موج و دریا چون به هم آمیختند

عین ما گویی به عین ما رسید ...

... بریان این گفته را وا گفته اند

نکته بحر و حباب و موج و جو

با شما از گفته ما گفته اند ...

... نظری کن به آب دیده ما

قطره و بحر و موج و جو بنگر

می خمخانه را خوشی می نوش ...

... چه خوش بود که بود یار آن چنان هر چار

حباب و قطره و دریا و موج را دریاب

به عین ما نظری کن یکی است آن هر چار ...

... تا که گردی ز عمر برخوردار

نزد ما موج و بحر هر دو یکیست

غیر ما نیست اندک و بسیار ...

... لیس فی الدار غیره دیار

بحر و موج و حباب و جو آبند

چار نام و یکی بود ناچار ...

... عارفانه آن یکی در هر یکی خوش می شمار

نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکیست

آب یک معنی بود هم صورت ناچار چار ...

... ماییم که ناصریم و منصور

ماییم محیط و موج و زورق

ماییم گدا و شاه دستور ...