گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

از احد احمد آشکارا شد

هم به احمد احد هویدا شد

در شهادت احد کمر بربست

میم احمد ز غیب پیدا شد

آن یکی در عدد ظهوری کرد

صد عدد از یکی مهیا شد

قطره و بحر و جو همه آبند

ما نگوئیم قطره دریا شد

موج بحریم و عین ما آب است

نتوان گفت ما که از ما شد

آفتاب وجود رو بنمود

ذرهٔ کاینات در وا شد

آمد و شد حقیقتاً خود نیست

به مجاز است کآمد و یا شد

خم می خوش خوشی به جوش آمد

راز سر بسته آشکارا شد

نعمت الله پرده را برداشت

مشکلاتی که بود حل واشد