گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

مرا هر دم خیالی رو نماید

در آن نقش خیالم او نماید

به بیداری و خواب ار بینم او را

به هر صورت مرا نیکو نماید

یکی رو در دو آئینه چو بنمود

یکی باشد اگر چه دو نماید

حباب و موج و دریا جمله آبند

گهی در چشمه گه در جو نماید

هزاران آینه گر بینم ای دوست

همه امثال او یک رو نماید

دو تو بنماید این رشته با حول

ولی در چشم ما یک تو نماید

همه کس نعمت الله را نبیند

ولی تا او به هر کس چو نماید