ساقیا جام خوشگوار بیار
آبروئی به روی ما باز آر
عاشقان مست و عاقلان مخمور
رند میخانه زاهد بازار
دل ما خلوتی است خوش حالی
لیس فی الدار غیره دیار
بحر و موج و حباب و جو آبند
چار نام و یکی بود ناچار
یک شرابست و جام رنگارنگ
یک وجود و کمال او بسیار
نوش کن جام و می به شادی ما
تا که گردی ز عمر برخوردار
نه شرابی که این و آن گویند
آن چنان می که باشدش خمار
جور او راحت دل و جان است
حاش لله کجا بود آزار
هر که انکار نعمت الله کرد
به خدا نیستش مگر اقرار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد که جامی خوشگوار بیاورد و آبرویی را به او بازگرداند. او به توصیف حال عاشقان و عاقلان میپردازد که در میخانه و دنیای شراب به شادمانی مشغولاند. شاعر بر این باور است که دل او در آرامش است و جز عشق، چیزی در آن نیست. او اشاره میکند که در دنیا همه چیز به یک نام و حقیقت واحد برمیگردد. او دعوت به نوشیدن میکند تا از زندگی لذت ببرد و روی خوشی را تجربه کند. این شراب، نه آن چیزی است که دیگران میگویند، بلکه شرابی است که روح را تسکین میدهد و آزار به همراه ندارد. در پایان، شاعر اعلام میکند که هر کس نعمتهای الهی را انکار کند، در واقع باید به وجود آنها اعتراف کند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، جام خوشگوار را بیاور و آبرویمان را دوباره بازگردان.
هوش مصنوعی: عاشقان سرمست و افرادی با اندیشهی منطقی، در حالی که در میخانهی زاهدان رندی میکنند، به حال و هوای خود غرق شدهاند.
هوش مصنوعی: دل ما جای آرامش و خوشحالی است و در خانه ما غیر از آن چیزی نیست که خانهام را بسازد.
هوش مصنوعی: دریا، موج، حباب و جو، چهار نام هستند که به یک حقیقت واحد اشاره دارند.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف یک شراب و جام رنگارنگ میپردازد و به ویژگیهای وجود و کمال آن اشاره میکند. در واقع، به زیبایی و کمال موجود در زندگی یا حالات گوناگون آن پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: بنوش جام و شراب به خاطر خوشحالی ما تا از زندگی بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: نه آن نوشیدنی که دیگران دربارهاش صحبت میکنند، حالتی دارد که انسان را مست و سرخوش کند.
هوش مصنوعی: سختیها و ناملایمات او برای دل و جان انسان آرامش به همراه دارد، به هیچ وجه نمیتوان گفت که این آزار است.
هوش مصنوعی: هر کسی که نعمتهای خداوند را نادیده بگیرد و انکار کند، باید بداند که در حقیقت به خداوند اعتراف میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رُخَش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.