گنجور

 
۱۲۲۰۱

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۷ - قضیه حضرت خلیل با نمرود

 

... پی عشر اموال عشارها

گشودند یک یک همه بارها

چو نوبت به صندوق ساره رسید ...

... بگو حق کند نرم دست مرا

چو شد دست او نرم بار دیگر

پشیمان نگردید زان شور و شر

برآورد دست طمع تا سه بار

پی اخذ آن گوهر شاهوار

رضا چون نیمگشت پروردگار

بشد دست او خشک در هر سه بار

از آن کرده نومید گردید شاه ...

... کشی سبط پیغمبر نیکنام

کشی عترتش را سوی بار عام

گمان کردم ای شوم بی نام و ننگ ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۰۲

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۹ - امتحان طبیب موصلی

 

... نج نوبت شاه گردون اقتدار

پنج اسب از خویش کشت آن پنج بار

رحم کردن بر یتیمان را حسین ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۰۳

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۲ - مکالمه جناب علی اکبر با پدر بزرگوارش

 

... مانده در خیمه گاه زار و غمین

خیز بار دیگر ز مادر پیر

یاد کن آن محبت دیرین ...

... یک زمان ده سکینه را تسکین

خیز و بار دیگر برو به خیام

در بر عمه های خود بنشین ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۰۴

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۳ - جنگ شداد با رب‌العالمین جل ذکره

 

... بر تمام ربع مسکون زمین

از زر و سیم و جواهر بار بار

استر و اشتر قطار اندر قطار ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۰۵

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۵ - ورود سر مطهر به دیر راهب

 

... بزم عیش اکبر خود را عزا

قامتم خم گشته از بار محن

از غم بی دستی عباس من ...

... می ندید از تشنگی اسم و اثر

بار دیگر آمدم زین ابتلا

یادم از لب تشنگان کربلا ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۰۶

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۰ - وقایع بعد از قتل

 

... در رهم روشن ضمیری رهنمون

گفت ای وامانده از بار گناه

لطف حق باشد گنه را عذر خواه

گر ز عصیان اشکباری توبه کن

در معاصی بی قراری توبه کن ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۰۷

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۲ - واقعه شب عاشوراء

 

... خود یکی اشکش ز بی تابی هزار

دیده اش چون ابر نیسان قطره بار

اندر آن شب همچو بخت خود ز آه ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۰۸

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۳ - دفن اجساد شهدا

 

... کربلا گردید چون خاک تتار

از خط مشگین خوبان مشکبار

هر کف خاکش به سان مادری ...

... چون ز انصار حسین پرداختند

بار دیگر در بیابان تاختند

گوهری پا تا به سر غلطان به خون ...

... پیکری جستند در جنب فرات

داده بی دستی بار کانش شکست

اوفتاده در کنارش هر دو دست ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۰۹

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۱۲ - زبان حضرت امام حسین(ع)

 

... هنوز نام کنیزی کسی نبرده به کلثوم

بگو چرا قد سروت ز بار غصه خمیده

نگشته است مقاممم هنوز کنج خرابه ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۱۰

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - و برای او همچنین

 

... هرگز نشاط و خرمی اندر جهان نبود

یک بار آب خوش به گلوی کسی نیخت

کاغشته او به زهر غم جان ستان نبود ...

... یا پهلویش هدف بسنان سنان نبود

گر بوالبشر به مرگ پسر گشت اشکبار

با دردهای بدتر از این توامان نبود ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۱۱

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۱ - ورود آل عصمت به زمین کربلا

 

... نوح نجی از ماتم وی نوحه گر آمد

طوفان به جهان بار دگر ز اشک بصر زد

شد منفعل از فعل بشر بوالبشر از خلد ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۱۲

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۵۳ - زبان حال امام برسر نعش برادر

 

... هر زمان تازه شود داغ حسین از المت

کمر خم شده ام راست شود بار دگر

گر اشارت کنی ای کشته ز ابروی خمت ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۱۳

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۵ - زبان حال دختر پیغمبر به شوهر بزرگوار خود

 

... جانم از دست جهان آمد به تنگ

پر دلم از بس که محنت بار شد

پا ز پا افتاد و دست از کار شد ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۱۴

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۸ - زبان حال علی مرتضی با فاطمه زهرا(ع)

 

... تا تو بودی خاطرم آسوده بود

چون تو بندی از جهان بار سفر

در فراقت بگذرد آبم ز سر ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۱۵

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۷ - و برای او همچنین

 

... بسر نیزه سر زاده زهرا کردند

بسکه دیدند غم و درد که هر دم صد بار

مرگ خود زینب و کلثوم تمنا کردند ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۱۶

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱ - مسمط در ستایش پروردگار

 

... گفت چو بادام بود چشم تو زیبا

قامت جان خم به زیر بار غم توست

منتظر لطف های دم به دم توست ...

... دست دعایی زروی صدق برآرد

روز قیمت ز دیده اشک ببارد

جوهری از سییات باک ندارد

گرچه فناده ز بار معصیبت از پا

صامت بروجردی
 
۱۲۲۱۷

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۴ - در مدح حضرت امیرالمومنین(ع)

 

مه شعبان گذشت و گشت عیان

پیک ماه مبارک رمضان

ای غزل خوان من غزل بر خوان ...

... کو چنان عمر و کوچنان اقبال

که دگر باره در مه شوال

ز غم روزگار فارغ بال ...

... دو سه روزی به روزه مانده که باز

خم شود قامتم ز بار نماز

حالیا از پی کلوخ انداز

ساغر می به گردش آواز باز

تاز کار افکنی مرا یک بار

آن چنان مست کن مرا از می ...

... کاهد از صحت و ده مرضم

جای اقبال آورد ادبار

خواهم از آنمیی که کرده خدا ...

... علت غایی جهان وجود

مایه اعتبار بود و نبود

هر وجودی ز جود او موجود ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۱۸

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۵ - در مدح حجت الله(عج الله تعالی فرجه)

 

... که از حیات ببندیم با حریفان طرف

ببار ساقی گلچهره ظرفهای شگرف

از آن می غنی و از تصور این حرف ...

... اگر کنم به خداییش شبهه زین تقصیر

هزار بار اتوب الیک یا تواب

شهنشا نظر مرحمت به ما واکن ...

... بیا به مسند شرع محمدی جا کن

طریقه نبوی را دوباره احیا کن

ز زنک شرک دل خلق را مصفا کن ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۱۹

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

... یک طرف در جانفشانی فرقه یکرنگ دید

بار هستی را به دوش خود کشیدن ننگ دید

چاه اندوه دل را مختصر در جنگ دید ...

... شاه بهرخلعت قاسم در آن فتح و ظفر

خاتمش اندر دهان بنهاد و شد بار دگر

بر سپاه کفر سیف شیر یزدان حمله ور

عاقبت بارید تیغ و تیر چون ابر مطر

آنقدر بر جسم آن رعنا جوان کاورد پر ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۲۰

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۷ - فخر در مدح اهل بیت عصمت(علیهم السلام)

 

... فیض این منصب ز بی چون شد نصیب ماه و سالم

منت ایزد را که میمون و مبارک گشته فالم

مهر گردون فضایل اختر برج کمالم ...

... هر چه دردم بیشتر باشد فزونتر انفعالم

گر همیبارد به سر شمشیر چون ابر مطیرم

جمله را در ادعای دوستی منت پذیرم ...

... چون سمند در هوایت گر کنم منزل در آتش

یا کنم هر ساعتی صد بار از تاب عطش غش

تیرباران حوادث را تنی دارم بلاکش

لیک هستم از گناه شیعیان خود مشوش ...

صامت بروجردی
 
 
۱
۶۰۹
۶۱۰
۶۱۱
۶۱۲
۶۱۳
۶۵۵