اکبر آن سرو قد ماه جبین
شد چو مشتاق وصل حورالعین
همچو گردون نمود قامت خم
پی تعظیم شاه عرش مکین
کای پدر همرهان همه رفتند
من به دنبال مانده زار و حزین
آرزوی شهادتم باشد
بسر کویت ای امام مبین
شه دین گفت با دو دیده تر
کای گل باغ دوده یاسین
زین سخن آتشم مزن بر جان
زین سفر خاطرم مدار غمین
ای پسر دل بدین رضا ندهد
قد سرو تو اوفتد به زمین
رحم بنما به پیری لیلا
ای جوان زین سفر کناره گزین
گفت اکبر که کشته گردیدن
بهْ به این زندگی بود پس از این
ای پدر بانگ العطش بشنو
زاری کودکان خویش ببین
عاقبت اذن جنگ حاصل کرد
روبرو گشت چون به لشکر کین
ز پس جنگ و کوشش بسیار
به زمین واژگون شد از سر زین
آن یکیزد عمود بر فرقش
دیگری زد به پهلویش زوبین
آن یکی زد عمود بر فرقش
دیگری زد به پهلویش زوبین
آن یکی تیغ زد به جبهه او
ساخت از خون عذار او رنگین
آن یکی رمح کین زدش ز یسار
دگری زد سنان بوی ز یمین
آن بیح خلیل کوی وفا
گفت آن دم به نالههای حزین
کای پدر جان برس به فریادم
الامان زین سپاه بد آئین
شد شتابان حسین تشنه جگر
بسر آن همای اوج یقین
دید آرام جان لیلا را
کرده از خاک بستر و بالین
سر او را گرفت بر زانو
خاک و خون پاک ساختنش ز جبین
دید او را ز خون نموده خضاب
رخ رنگین و کاکل مشگین
گفت ای گلعذار گلشن زار
ای همایون تذرو علیین
حیف از این غنچه لب چو گلت
حیف از آن تبسم شیرین
آه از آن سرو قد رعنایت
داد از آن ملاحت رنگین
یک گلی داشتم در این بستان
رفت آن هم به غارت گلچین
تو به خاک هلاک زنده حسین
بیپناه و انیس و یار و معین
چشم در راه مادرت لیلا
مانده در خیمهگاه زار و غمین
خیز بار دیگر ز مادر پیر
یاد کن آن محبت دیرین
خیز و بشتاب ای پسر به حرم
یک زمان ده سکینه را تسکین
خیز و بار دیگر برو به خیام
در بر عمههای خود بنشین
آه از آن دم که دیده باز نمود
اکبر اندر نگاه باز پسین
(صامتا) شد ز شرح این ماتم
نوحهگر مصطفی به خلد برین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره اکبر، پسر حسین بن علی (ع) است که در میدان کربلا با آرزوی شهادت و پیوستن به پدرش در جنگ شرکت میکند. در صحنه جنگ، اکبر به شدت مجروح میشود و در کنار پدرش حسین، به او ناله میزند و از پدر میخواهد که به کمکش بیاید. حسین (ع) با ناراحتی و اندوه، پسرش را در آغوش میگیرد و از مظلومیت و جوانی او میگرید. آنها با هم در مواجهه با دشمنان و مصیبتها از یکدیگر حمایت میکنند. در انتهای شعر، از غمها و دردهای ناشی از این فراق و ظلم به حسینیان صحبت میشود. این شعر به زیبایی احساسات عمیق پدر و پسر را در لحظات سخت کربلا به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اکبر به قد و قامت زیبا و ماهمانند خود جلوهگر شد، مانند کسی که در انتظار وصال دوست و محبوبش است.
هوش مصنوعی: به مانند دایره، قامت خمیدهام را برای احترام به شاه آسمانی نشان میدهم.
هوش مصنوعی: ای پدر، همه دوستان و همنشینان رفتند و من به تنهایی، با حالی غمگین و افسرده، در پی آنها ماندهام.
هوش مصنوعی: آرزو دارم که در مسیر تو و در کنار تو شهید شوم، ای امام روشن و آشکار.
هوش مصنوعی: شه دین با دو چشم اشکبار گفت: ای گل باغ یاسین.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی از دلنگرانی و حسرت اشاره دارد. صحبت از این است که نباید به یاد گذشتههای تلخ و ناراحتکننده دامن زد و زندگی را با این فکرها تلخ کرد. به جای اینکه به خاطرات ناراحتکننده فکر کنیم، بهتر است از آتش و درد آنها دوری کنیم و به حال و آینده فکر کنیم.
هوش مصنوعی: پسر، دل را به این راضی نکن که قد تو مانند سرو، بر زمین بیفتد.
هوش مصنوعی: ای جوان، به پیر بودن لیلا رحم کن و از این سفر دوری کن.
هوش مصنوعی: اکبر گفت که پس از این، کشته شدن بهتر از این زندگی است.
هوش مصنوعی: ای پدر، به صدای تشنگی کودکان خود گوش کن و زاری آنها را ببین.
هوش مصنوعی: سرانجام اجازه جنگ را به دست آورد و وقتی که به مقابل لشکر دشمن رسید، آماده رویارویی شد.
هوش مصنوعی: پس از جنگ و تلاشهای فراوان، او به زمین افتاد و از اسبش به زیر آمد.
هوش مصنوعی: یکی بر سر دیگری ضربهای زد، و آن دیگری نیز با نیزه به پهلویش آسیب رساند.
هوش مصنوعی: کسی ضربهای بر سر او زد و دیگری نیز با نیزهای به پهلویش حمله کرد.
هوش مصنوعی: یکی با شمشیر به پیشانی او ضربه زد و از خون صورتش رنگی ساخت.
هوش مصنوعی: یکی از آنها از سمت چپ به او ضربه زد و دیگری از سمت راست نیز با نیزه به او حمله کرد.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، خلیل در خیابان وفا با صدای نالههای غمگین و دلشکستهاش چیزی گفت.
هوش مصنوعی: ای پدر جان، به فریادم برس! از این لشکر بدکردار به دادم برسید.
هوش مصنوعی: حسین با شتاب و عجله به سوی دویدن رفت تا آن لحظهای که به اوج ایمان و یقین دست یابد، جگرش تشنه بود.
هوش مصنوعی: روح لیلا از زمین و مکانش جدا شده و به آرامش رسیده است.
هوش مصنوعی: سر او را بر زانوی خود گرفت و خاک و خون را از پیشانیاش پاک کرد.
هوش مصنوعی: او را دیدم که با خون خضاب شده و چهرهاش رنگین و مویش سیاه است.
هوش مصنوعی: ای گل زیبا، در باغی شاداب و دلانگیز، تو با شکوه و عظمت خود میدرخشی.
هوش مصنوعی: چقدر غنچه لب تو به زیبایی و دلنشینی گل است، و چقدر آن لبخند شیرین تو ارزشمند و دلربا میباشد.
هوش مصنوعی: ناله و اشک من به خاطر زیبایی ظاهری و قد بلند تو است، که چقدر دلربا و جذاب هستی.
هوش مصنوعی: در این بستان، گلی داشتم که به سرقت رفت و کسى که گلها را میچیند، آن را برداشت.
هوش مصنوعی: تو در سرزمین ویران و نابود شده حسین قرار داری، جایی که او بدون پشتیبان و یاری از دنیا رفته است.
هوش مصنوعی: چشمانتظار مادرش لیلا در چادر نشسته و با اندوه و ناراحتی به دوربین نگاه میکند.
هوش مصنوعی: بار دیگر از یاد نبر محبت و عشق مادرت را که در دل داری.
هوش مصنوعی: بشتاب و زود برو، ای پسر، به حرم و لحظهای سکینه را آرام کن.
هوش مصنوعی: برخیز و دوباره به خیام برو و در کنار عمههایت بنشین.
هوش مصنوعی: این عبارت به احساسی عمیق و تاثرآور اشاره دارد. زمانی که انسان به واقعیتها و حقایق زندگی پی میبرد و از حالت خواب و غفلت بیدار میشود، احساسات و ایماژهای عمیقی را تجربه میکند. این بیداری ممکن است به درک تازهای از وجود، زمان و مسائلی که پیرامونش است منجر شود. احساساتی که به مرور زمان شکل گرفتهاند، در این لحظهی خاص به وضوح و جدیت بیشتری نمایان میشوند.
هوش مصنوعی: نوحهگر مصطفی به بهشت رفت و دیگر هیچکس از این مصیبت سخن نگفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهمه شهر بود ازو آذین
در بریشم چو کرم پیله زمین
باغبان! زیر سرو بن منشین
نه کجا سرو نیست نیست زمین
نه همه سایه زیر سرو بود
زیر شاخ سمن شو و بنشین
باغ تو پر درخت سایه ورست
[...]
مجلس است این مگر بهشت برین
که بنای بهشت است بر این
پیکر بومش از بدایع روم
نقش دیوارش از صنایع چین
این ز دلها همی زداید زنگ
[...]
قدحی نوش کرد شاه زمین
شاه محمود سیف دولت و دین
تا که نفس چو آب او شد پاک
شد متین شخص او چو کوه متین
نز پی علتی و رنجی خورد
[...]
ای جمال ترا کمال قرین
طوق طوع تو بر شهور و سنین
از یمین تو ملک برده یسار
به یسار تو دهر خورده یمین
هر کجا حزم تو فرود آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.