جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۹ - خردنامه اسقلینوس
... چو گردنده گاوند گرد خراس
که هر چند خالی ز گردش نزیست
نمی داند آن گردش از بهر چیست
به صد وایه محتاج جان کاستن ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
... تا شدم فارغ به استغنای عشق از هر مراد
بر مراد خویش یابم گردش ایام را
رند و صوفی عارف و عامی مخوانیدم که من ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۰
... آن ترک را به یک دو قدح مست کن چنان
کز گردش زمانه کشد انتقام ما
آورد آب رفته به جو باغ حسن را ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰
... خبر دهید مرا کز کدام سو رفته ست
به گردش ار چه رسیدن نمی توان باری
کشم به دیده غبار رهی که او رفته ست ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲
... ز بخت تیره خود رنج می کشی جامی
ز جنبش فلک و گردش زمانه مرنج
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷
... که ترسم توسنش را ز آتش دل نعل بگدازد
عجب تند است رخش او که گردش درنمی یابد
دلم هر چند از پی مرکب اندیشه می تازد ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵
... از پی گلگشت شیرین لاله را در بیستون
گردش دوران به خون کوهکن می پرورد
قوت مجنون غم بود در وادی لیلی و بس ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۲
گردش جام که زد صنع ازل پرگارش
سرنپیچد ز خط این دایره زنگارش ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۴
... در صبوری گرچه جامی بود پا برجا چو کوه
گردش گردون به بادش داد چون کاه از فراق
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹
... ز کف مده سر رشته که پیرزن داند
کز اوست گردش چرخ وز چرخ گردش دوک
مکن مبالغه در شرح درد دل جامی ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۶
... به تیغ مهر چو آن ماه کشت جامی را
چه جرم بر روش چرخ و گردش گردون
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۵
... برد مهر تو خامی دل من
از هجوم سموم گردش دهر
شعر جامی ست حامی دل من
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۳
... به چشم نقص مبین نقش کارخانه هستی
نظر به گردش پرگار دار و جنبش خامه
ز عرض قصه ما طول یافت نامه قاصد ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۳
... عنقا همه عناست چو از قاف خود جداست
عاریت است هر چه دهد گردش سپهر
عارض بود بیاض که از گرد آسیاست ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۲۰
... تنگ آید زان عمارت عرصه کون و مکان
تا بود از گردش پرگار نقش آرای صنع
شمسه این لاجوردی سقف شمس خاوران ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۳۲
پست است قدر سفله اگر خود کلاه جاه
بر اوج سلطنت زند از گردش زمان
سفلی ست خاک اگر چه نه بر مقتضای طبع ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۲ - باشد این در مدح سلطان بوسعید
دوش چون برد سر ز گردش مهر
ظل مخروطی زمین به سپهر ...
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - واقع شده در مرثیه فرزند است
... بی قراری جهان صبر و قرارم بربود
بنگر گردش این چرخ جفاآیین را
که چه سان زیر و زبر کرد من مسکین را ...
... به فراموشی خود نام برآور زان پیش
که فراموش کند گردش ایام تو را
می کنی آرزوی پختگی از هر خامی ...
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۷۱
... بخل بگذار که دلدار کریم افتاده ست
جامیا شاهد نو گیر که از گردش دهر
رخنه در صحبت یاران قدیم افتاده ست
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۸۲
... در حریم باغ کم یابند چون رویت گلی
ورگلی یابند گردش سنبل نوخیز نیست
گو به چشم خود که پرهیزد ز خون مردمان ...