من که خدمت کرده ام رندان درد آشام را
کی شمارم پخته وضع زاهدان خام را
تا شدم فارغ به استغنای عشق از هر مراد
بر مراد خویش یابم گردش ایام را
رند و صوفی عارف و عامی مخوانیدم که من
گم شدم در شاهد و می برنتابم نام را
شیخ شهرتجوی رعنا را تماشا کن که چون
در لباس خاص ظاهر شد فریب عام را
می کشد دامی پی صید مگس چون عنکبوت
شاهبازی کو که از هم بردرد این دام را
محتسب در منع می از حد تجاوز می کند
می برد زین فعل منکر رونق اسلام را
هر کس از قسام فطرت قسمت خود یافتند
زهدورزان جامه سالوس و جامی جام را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نقد زهد و ریاکاری میپردازد و بین رندان (خودآگاهان و آزادگان) و زاهدان (رهبانان و پارسایان) تمایز قائل میشود. او بیان میکند که وقتی از خواستههای دنیوی فاصله میگیرد و به عشق میرسد، واقعیتهای زندگی را بهتر درک میکند. شاعر به شیخی اشاره میکند که به فریب ظاهر خود میپردازد و انتقاد میکند که محتسب (ناظر دینی) با ممنوعیت شراب، خود به تقویت ریاکاری و منافی با روح اسلام کمک میکند. در نهایت، او تأکید میکند که هر کس طبق ذات خود قسمت میشود و زهدورزان تنها در لباس ریا زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: من که به رندان و دردکشیدهها خدمت کردهام، چگونه میتوانم افراد از خود راضی و بیتجربه را در نظر بگیرم؟
هوش مصنوعی: وقتی از عشق به جایی رسیدم که به هیچ خواستهای نیاز نداشتم، تصمیم گرفتم به آرزوهایم برسم و گردش روزگار را شاهد باشم.
هوش مصنوعی: من نه میتوانم رند و صوفی را عارف یا عامی بنامم، چون در عشق و زیبایی غرق شدهام و از نامها و تعاریف فراتر رفتهام.
هوش مصنوعی: به تماشای جوان زیبا و جلب توجه کنندهای بنشین که وقتی در لباس خاص و شیک ظاهر میشود، همه را به سادگی فریب میدهد.
هوش مصنوعی: عنکبوتی که در پی صید مگس است، دام خود را پهن میکند. اما باید دید آیا آنگونه که انتظار میرفته، شکارچی بزرگتری وجود دارد که بتواند این دام را از هم بگسلد.
هوش مصنوعی: هرچند که محتسب (یا ناظر) برای جلوگیری از نوشیدن شراب تلاش میکند، اما در این کار به حد و مرز خود تجاوز میکند و با این کار، به نوعی باعث کاهش جذابیت و رونق دین اسلام میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی با توجه به طبیعت خود، سهمی از قضا و قدر دارد و کسانی که دور از راستگویی هستند، با ظاهرسازی و تظاهر به زهد و عبادت میکوشند به خواستههای خود برسند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را
بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم
[...]
ساقیا پیش آر باز آن آب آتشفام را
جام گردان کن ببر غمهای بیانجام را
زآنکه ایام نشاط و عشرت و شادی شده است
بد بود بیهوده ضایع کردن این ایام را
مجلسی در ساز در بستان و هر سوئی نشان
[...]
ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را
می پرستانیم در ده باده ی گلفام را
زاهدانرا چون ز منظوری نهانی چاره نیست
پس نشاید عیب کردن رند درد آشام را
احتراز از عشق می کردم ولی بی حاصلست
[...]
یار، چون در جام می بیند، رخ گل فام را
عکس رویش چشمه خورشید سازد جام را
جام می بر دست من نه، نام نیک از من مجوی
نیک نامی خود چه کار آید من بد نام را؟
ساقیا، جام و قدح را صبح و شام از کف منه
[...]
کرد عشق ای خون دل در کوی او رسوا مرا
جامه پوشان که نشناسد کسی آنجا مرا
چند در کوی تو باشد همنشین من رقیب
برق آهم کاش یا او را بسوزد یا مرا
کلخنی شد منزلم بی آتش رخسار او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.