چنین کان ترک عاشقکش به حسن خویش مینازد
سزد کز غایت حشمت به حال من نپردازد
به راهش خاکم ای دیده بزن بر آتشم آبی
که ترسم توسنش را ز آتش دل نعل بگدازد
عجب تند است رخش او که گردش درنمییابد
دلم هر چند از پی مرکب اندیشه میتازد
همه خوبان به چوگان باختن یارب چرا هرگز
نمی آید برون ماه من و چوگان نمی بازد
ز جام نیستی ریز ای اجل یک جرعه در کامم
که بیماران هجران را جز این شربت نمی سازد
ره و رفتار اگر این ست و لطف قد و بالا این
نشاید سرو را دیگر که در بستان سرافرازد
کیم من جامیا کو آشکارم پیش خود خواند
نهانی یک نظر ای کاشکی سوی من اندازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت یک معشوق (ترک عاشق کش) اشاره میکند که به خاطر حسن خویش مینازد. او احساس میکند که این زیبایی، او را نادیده میگیرد و به حال او توجهی ندارد. شاعر از عشق و سوز دلش میگوید و آرزوی دیدن معشوق را دارد. او همچنین به تندروی دل و شوق خود برای رسیدن به محبوب اشاره میکند و حسرت میخورد که هیچ کدام از زیباییها به محبوب او نمیرسد. شاعر از مرگ و هجران نیز سخن میگوید و در نهایت از معشوق میخواهد که نگاهی به او بیندازد.
هوش مصنوعی: به این معناست که این دختر زیبا، با زیباییهای خود به خود میبالد، و این طبیعی است که از روی شکوه و جلالش به حال من توجهی نکند.
هوش مصنوعی: ای چشمان من، به خاطر او که هستیام را قربانی کردهام، بر آتش جانم آبی بریز. میترسم که اسبش در اثر آتش دل، نعلش بسوزد و آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: عجب اسب او چقدر تند و تیز است که دلم نتوانسته به گرد او برسد، هرچند که با فکر و اندیشهام به دنبال او میدوم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این موضوع اشاره میکند که در میان همه خوبان و خوشان، چرا محبوب او هرگز از او دور نمیشود یا به او توجهی نمیکند. این احساس ناامیدی از عدم وجود محبوبش را نشان میدهد که گویی او در رقابت برای جلب نظر آن شخص مقبول عمل نمیکند.
هوش مصنوعی: ای اجل، از جام نیستی بر من بریز یک جرعه تا بچشم، چون بیماران هجران را جز این نوشیدنی تسکین نمیدهد.
هوش مصنوعی: اگر رفتار و راه و روش کسی اینگونه باشد و لطف او در قامت و زیبایی نیز اینچنین باشد، دیگر چه نیازی به سروی است که در باغ سر به افرازد.
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که به وضوح در پیش خودم دیده میشوم، اما کسی به طور پنهانی مرا میخواند. ای کاش یک نگاهی به من بیندازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ستوده شاه شدادی که دولت زو سر افرازد
گزیده میر بهرامی که ملکت زو همی نازد
نبرده بوالحسن کاحسان ز گیتی باد دلش سازد
علی کز همت عالی بگردون بر همی تازد
هزاران خیل جنگی را بیک کوشش براندازد
[...]
سوار صبحدم هر روز کز مشرق برون تازد
سپر برگیرد و شمشیر و با من جنگ آغازد
به خون حنجرم خنجر بیالاید سحرگاهی
به قصد خون به بالین هنرمندی دگر تازد
از آن دونی که گردون راست اندر نام و در همت
[...]
تعالی الله چه حسنست این که چون برقع براندازد
اگرباشد دل از آهن که همچون موم بگدازد
همه خوبان به حسن خویش می نازند
چنان باشد که حسن او به روی خوب می نازد
بود رسم پری رویان که با دیوانگان سازند
[...]
ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانهای سازد
چه خوش باشد که از خاکستر من طرحش اندازد
اگر در کلبه ام همسایه رو آرد پی آتش
چنان سوزد ز آه من که با آتش نپردازد
تنم ویرانه درد است و مرغ دل در او چغدی
[...]
گر آن خورشید روزی بر سر من سایه اندازد
رقیبش همچو ابری آید و روزم سیه سازد
گرفتارم بدست نازنینی کز هوای خود
مرا چون زارتر بیند بخوبی بیشتر نازد
چنان خوبی که گر آیی میان مجلس خوبان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.