بر لبم آهی نمی آید که دودآمیز نیست
وز دلم دودی نمی خیزد که آتشریز نیست
هر شب آیم بر درت دست تهی آویخته
مفلس عشق تو را زین بیش دست آویز نیست
کوهکن را مرغ دل آهنگ اوج عشق کرد
زور این پرواز در مرغ دل پرویز نیست
خوبرو در شهر بسیار است لیکن هیچ یک
چون تو خوش گفتار وشیرین کار و شورانگیز نیست
غمزه ات تیر است و چشمت تیغ و مژگانت سنان
هیچ خوبی را چو تو بازار خوبی تیز نیست
در حریم باغ کم یابند چون رویت گلی
ورگلی یابند گردش سنبل نوخیز نیست
گو به چشم خود که پرهیزد ز خون مردمان
مردم بیمار را چیزی به از پرهیز نیست
هیچ بادی چون صبا کز زلف افشاند غبار
در مشام ما عبیرآمیز و عنبر بیز نیست
تا به نور طلعت ای مه شمس تبریز آمدی
قبله جامی چو مولانا بجز تبریز نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.