... سوده اوج هوا به پر کلاه

باره در زیر ران چو هیکل چرخ

چتر از افراز سر چو خرمن ماه ...

... گر بداند که چیست جانبازی

بار سوفار او زه چرخش

با زمانه کشد بانبازی ...

... آشکارا شد و تو آن رازی

چرخ گردنده شهاب انداز

کاندر آورد بیلک اندازی ...

... که باشد پس هر فراقی وصالی

بدان چرخ همت رسانید بختم

کز او چرخ هفتم نماید هلالی

در آن باغ دولت نهالی نشاندم ...

میمون شد و فرخ و مبارک

به فراخت ز چرخ تاج تارک

هم دین محمدی و هم ملک ...

... فروغی مزور سراسر کثافت

به نوبر به چرخ برین می فرستم

یکی شعله کان هیچ پرتو ندارد ...

... جان نوشروان عادل شاد کن

خستگان چرخ را فریاد رس

بستگان ظلم را آزاد کن ...

... گویی که رمیدستی گنجشک ز شاهین

در حق سواریش به چابک زبر چرخ

گفتی که فرودستی زین از بر خرزین ...

... به گوش نوش نیوش و به چشم حشمت بین

جهان مسخر حکم تو باد و چرخ مطیع

خدای ناصر عزم تو باد و بخت معین

... طوقی ز منت او هر مه ز ماه نو

بر چشم خلق عرضه دهد چرخ چنبری

لطف نسیم خلد که جان در تن آورد ...

... سلطان صبحدم ز سر مهرپروری

خندان نشین و خوش که بهر صبح و شام چرخ

در روی بدسگال تو گوید که خون گری

... شود فتنه را کند چنگال ها

بدو چرخ از این پس تلافی کند

اگر پیش از این کرد اخلال ها ...

... با ثبات قدمش در نظر است

چرخ بر درگه او پشت خم است

کوه در خدمت او با کمر است ...

... خاکی که زمانه بر رخم ریخت

بر اهل هنر جفا کند چرخ

نتوان ز جفای چرخ بگریخت

چون هست زمانه سفله پرور ...

... امیر عالم عادل محمد بن حسین

که بر مناقبش از چرخ حمد و تحسین است

جز او که دارد آیین جود و رسم کرم ...

... به نامرادی از خدمت تو محرومم

ولی چه چاره کنم چون مراد چرخ این است

همیشه تا که خط و زلف دلفروز ترا ...

... بر نور آفتاب فلک برتری کند

سرمایه شرف الدین علی که چرخ

با همتش نزیبد اگر سروری کند ...

ای سرافرازی که بر خورشید چرخ

شعله رایت سرافرازی کند ...

چون چرخ برافکند ردای زربفت

بنشست به صد حیله و برخاست به تفت ...

... شاگرد کفایت تو هر استادی

گر بسته چرخ جز تو کس بگشادی

امید مرا نزد تو نفرستادی

... آماج گهش این دل غمناک بود

تا چرخ چنین ظالم و بی باک بود

آسوده کسی بود که در خاک بود

چون زور ملک چرخ درآورد به زه

از چرخ ملک بانگ برآورد که زه

خم داد ز شست تیز و برداشت گره ...

... در آن دشت می گشت آن نامدار

سرش برگذشته ز چرخ چهار

یکی دز بر افراز آن کوه دید ...

... یکی کوه دید آن یل نامدار

سرش برگذشته ز چرخ چهار

بر افراز آن گر پریدی عقاب ...