گنجور

 
ابوالفرج رونی

ای باد صبحدم که ز دم روح پروری

خوشخو چو نوبهاری و خوشبو چو عنبری

هم طره بنفشه پریشان کنی به صبح

هم غنچه را به وقت سحر پیرهن دری

آن پیک رایگانی کز مهر پروران

پیغام سر به مهر بر دلبران بری

سوگند می دهم به خدا بر تو کان زمان

کز جیب صبحدم نفس خوش برآوری

برده گر گره ز درود و سلام من

الا به حضرت سر احرار نگذری

راد زمانه سرور عالم علاء دین

اسعد که هست مایه رادی و سروری

زو مشتری سعادت کلی همی برد

زیرا که اوست اسعد و سعد است مشتری

داده به مهر چهره زیباش روشنی

بر عرش جسته همت عالیش برتری

با نور رأی او نکند مهر هم روی

با جود دست او نکند ابر هم سری

طوقی ز منت او هر مه ز ماه نو

بر چشم خلق عرضه دهد چرخ چنبری

لطف نسیم خلد که جان در تن آورد

با لطف خلق او نکند خود برابری

ننشست هیچ کس چو وی اندر صف هنر

برخاست لاجرم فلک او را به چاکری

ای آنکه همتت چو کند خطبه علو

گردون هفت پایه کند میل منبری

قدرت ورای صفحه افلاک خیمه زد

از روی صورت ارچه بدین طارم اندری

فضل و سخا و همت و زین گونه ها هنر

هست از ستاره بیش ترا چون که بشمری

نی آنکه اندرو هنری یا دو یافتند

او را بود مسلم نام هنروری

آن خلعت رفیع بود لایق کسی

کو را رسد حقیقت بر سروران سری

یک اسبه ران هنر که مسمای آن توئی

الحق ترا چه لایق و یارب چه در خوری

از تو هنر غریب نباشد به هیچ حال

از ماه و صبح طرفه ندارند رهبری

ترکیب یافت نام تو از چار حرف و تو

زان هر چهار نامی هر هفت کشوری

تا چتر نور بر سر گیتی بگسترد

سلطان صبحدم ز سر مهرپروری

خندان نشین و خوش که بهر صبح و شام چرخ

در روی بدسگال تو گوید که خون گری

 
 
 
فرخی سیستانی

ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری

تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری

این روز و شب گریستن زاروار چیست

نه چون منی غریب و غم عشق برسری

بر حال من گری که بباید گریستن

[...]

منوچهری

برگ گل سپید به مانند عبقری

برگ گل دو رنگ به کردار جعفری

برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری

چون روی دلربای من، آن ماه سعتری

قطران تبریزی

پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری

کافور بر گرفت ز که باد عنبری

از گل زمین شده چو تذروان هندوی

وز ابر آسمان چو پلنگان بربری

از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان

[...]

مسعود سعد سلمان

ای فال گیر کودک فالم ز روی تو

با روشنایی مه و با سعد مشتری

هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور

پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری

دارند صورت پری اندر بلور و تو

[...]

ابوالفرج رونی

ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری

ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری

در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان

بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری

اقبال را به همت بهتر طلیعه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه