گنجور

 
۱۰۸۱

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح ملک مسعود

 

... دانی که دعای ضعفا پشت و پناه است

تا از بر این بر شده دریای نگونسار

هر کوکب سیاره چو شاهی بسپاه است ...

... در سر هوس فاسد و سودای تباه است

چشم و دل اعدای تو دریا و سقر باد

تا در سقر و دریا میزان و میاه است

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۸۲

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در مدح تاج الدین محمودبن عبدالکریم

 

... قطره از قلزم قطران بقدر نیم شست

بر بساط سیمگون از دست دریا جود او

نقش مشک آثار خیزد دام دام و شست شست ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۸۳

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در مدح شمس الدین

 

... کو را سری زگوهر سیف زمان رسید

دریای فضل و کان فتوت که صیت او

تا غایت رسیدن وهم و گمان رسید

دریا و کان بدل نکند بر مکان مکان

او کرد و از مکان سوی برتر مکان رسید ...

... او را هوا و حاسد او را هوان رسید

مستغنیم از آنکه بدریا و کان رسم

بهر غنای بنده چو دریا و کان رسید

گردد غنی هر آنکه بدریا و کان رسد

در گوشها بسی سخن از این و آن رسید ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۸۴

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح ملک الدهاقین

 

... زی اهل شهر نخشب خط امان رسید

دریای جود و کان سخا کف راد اوست

کاحسان او بجمله خلق جهان رسید

از شهر نخشب است شرف بر همه جهان

کامروز سوی نخشب دریا و کان رسید

شه بوستان دولت نخشب بعدل شاه ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۸۵

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در مدح رکن الدین

 

... شاهی که با عطای یمین و یسار او

دریا و کوه را نبود عدت و یسار

شاهنشه سلاطین مسعود بن حسن ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۸۶

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - در مدح علی بن ذوالفقار

 

... در جنب رأی روشن و کف جواد تو

خورشید کم ز ذره و دریا کم از شمر

بی بار شکر منت احسان و جود تو ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۸۷

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - در مدح امیر اتابک برغوش

 

... پهلوانا ز تو در پرده پهلو دل خلق

بود از آتش اندیشه چو دریا در جوش

جوش دریای دل خلق بر گشتن تو

یافت آرام و دل جمله بعقل آمد و هوش ...

... پرورش داده سخن را بکنار و آگوش

ای جهان از سر شمشیر تو دریای بجوش

جوش دریای تو شمشیرزن و جوشن پوش

نصرت دین حقی دین حق از تو منصور ...

... گر جهان از سر شمشیر تو گفتم گه رزم

که چو دریای بجوش است نیم زان خاموش

بعطا دست و دل و طبع ترا گویم یم

که چو دریای بجوشند چو دریای بجوش

بعطا دست  تو  گر حاتم دیدی از شرم ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۸۸

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - در مدح نظام الدین

 

... نبود در آل میران آیین جز این دبنگ

منت نهنگ دم زن دریا مردمی است

در مردمی ندارد دریای تو نهنگ

احسان تو بسان دبنگ است و سله است ...

... در هاون هوان بضرورت چو استرنگ

در موسم بهار که دریا شود جهان

بستان و باغ گردد همچون بهشت کنگ ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۸۹

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - در مدح وزیر

 

... در غم چون بادیه شده ز غم آب

گشت چو دریا پر آب و رفت همه غم

تا که بدر غم نیامد او بتماشا ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۹۰

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - در مدح نظام الدین

 

... در امان ایزدی از غرق و حرق روزگار

همچو در آتش خلیل و همچو در دریا کلیم

همچو خورشید از فلک روی زمین زرین کند ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۹۱

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح شاه مسعود حسن

 

... باز کن باب قبول توبه و عفو گناه

پادشا دریا بود دریای رحمت باش تا

هر مطیع و عامی اندر وی تواند در شناه ...

... تا نیارد کرد کس در تو بچشم بد نگاه

چشم و دل دریا و دوزخ باد بدخواه ترا

تا بود دریا و دوزخ جای نیران و مباه

وقف بادا تا ابد بر تو و بر اولاد تو ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۹۲

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۱ - در مدح وزیر

 

... آنکس که پیش همت و دست جواد او

گردون زمین نماید و دریا شمر تویی

از حلم و از تواضع و از جاه و از شرف ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۹۳

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - در مدح وزیر صدر جهان

 

... مر در و گوهر شرف و احترام را

امروز در حقیقت دریا و کان تویی

همنام خویش را ز ره داد بی شکی ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۹۴

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح اطهر بن اشرف بن بوعلی

 

ای که در ملک سیادت خسرو دریا دلی

مفخری بر عترت مختار بی آل ولی

هر حدیث از لفظ تو دریست از دریای لفظ

از دل دریا برآید در تو دریا دلی

زینت آل حسین بن علی المرتضی ...

... پیش حلم و جود تو هرگز نیارد کرد جز

کوه جودی ذرگی دریای قلزم جدولی

آفتاب جودت از نور افکند برمد خلی ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۹۵

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - غزل به صفات تو گویم

 

... که تا ز فتنه خصمان من برآسایی

پر آب کرد چو دریا دو چشم و از غم هجر

برخ از مژه بارید در دریایی

به آه گفت رفیقان مرا همی بایند ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۹۶

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - سوگند ما

 

... در ثنا و مدح تو روشن دل و روشن ضمیر

صدر دریا دل نظام الدین که باشد از قیاس

پیش دریای دل بیحد تو دریا غدیر

ای بیدل سیم و زر از غایت جود و کرم ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۹۷

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - رمضان آمد

 

... لب آن کوزه باد لب آن مست فقاع

ماهی از دریا آید بسوی شست بطوع

گر طللی کرده بوی بر سر آن شست فقاع ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۹۸

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲ - در هجاء ملیح و مدح سیف الدین بن شمس الدین

 

... دررفشانم در مدح شاه سیف الدین

که طبع و خاطر دارم چو پر درر دریا

چو سوزنی لقبم درکشم به رشته نظم ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۰۹۹

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در هجو خمخانه و مدح قلج تمغاج خان مسعود

 

... عدو را خار بی وردم ولی را ورد بی خارم

دلم دریای بخشنده است و دستم ابر بارنده

ازین ابر و ازین دریا بر اهل فضل دربارم

جهانرا فخر باشد خدمت من عارفی زانرو ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۱۰۰

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۴۲ - خواجه محمد بن مؤید

 

خواجه محمد مؤید که کمتر است

دریا برابر دل تو زاب داشه ای

باز بست همت تو که در زیر بال اوست ...

سوزنی سمرقندی
 
 
۱
۵۳
۵۴
۵۵
۵۶
۵۷
۳۷۳