گنجور

 
۱۰۰۱

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۶ - پیکار اسکندر با لشگر زنگبار

 

... ندیم سکندر به بی گاه و گاه

محاسب در احکام خورشید و ماه

سکندر به حکم پیام آور ی ...

... ز موزونی ضربهای سنان

به رقص آمده اسب زیر عنان

به زنبوره تیر زنبور نیش ...

... همان زنده پیلان گنجینه کش

همان تازی اسبان طاووس وش

همان برده بومی و بربری ...

نظامی
 
۱۰۰۲

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳۸ - رفتن اسکندر به غار کیخسرو

 

... چو نسرین تر بر سرسبز شاخ

تکاور ده اسب مرصع فسار

همه زیر هرای گوهر نگار ...

نظامی
 
۱۰۰۳

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳۹ - رفتن اسکندر به ری و خراسان

 

... نهاده بهر گوشه بی دسترنج

زده موبدش نعل زرین بر اسب

شده نام آن خانه آذر گشسب ...

نظامی
 
۱۰۰۴

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۲ - رفتن اسکندر از هندوستان به چین

 

... بود هر سه کم عمر و گردد تباه

به هندوستان اسب و در پارس پیل

به چین گربه زینسان نماید دلیل

جهاندار چون دید کان آب و خاک

ز پوینده اسبان برآرد هلاک

ز هندوستان شد به تبت زمین ...

... چو در زین کشد سرو آزاد را

بر اسبی که پیل افکند باد را

هم آورد او گر بود زنده پیل

کم از قطره باشد بر رود نیل

مبادا که اسبش حروفی کند

که از چرم شیر اسب خونی کند

پس و پیش چنبر جهاند چو مار ...

نظامی
 
۱۰۰۵

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵۱ - جنگ سوم اسکندر با روسیان

 

... عنان دزدی یی کرد و شد باز جای

به زیر آمد از اسب و سر باز بست

دل شاه ازان سر شکستن شکست ...

نظامی
 
۱۰۰۶

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵۳ - جنگ پنجم اسکندر باروسیان

 

... سلاحی بر او دید بیش از نبرد

جل و جامه ای بهتر از اسب و مرد

به یک ضربتش جان ز تن درکشید ...

نظامی
 
۱۰۰۷

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۴ - تازه کردن داستان و یاد دوستان

 

... فلک پاسگه را براندوده نیل

سر پاسبان مانده در پای پیل

بر این سبزه آهو انگیخته ...

... نیندیشد از هیچ باران و برف

شتابنده را اسب صحرا خرام

یرغ داده به زآن که باشد جمام ...

نظامی
 
۱۰۰۸

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۶ - حکایت انگشتری و شُبان

 

... ز روی و ز مس قالبی ریخته

وزآن صورت اسبی انگیخته

گشاده ز پهلوی اسب بلند

یکی رخنه چون رخنه آبکند ...

نظامی
 
۱۰۰۹

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۲ - خردنامه سقراط

 

... مده تن به آسانی و لهو و ناز

سفر بین و اسباب رفتن بساز

به کار اندر آی این چه پژمردگیست ...

... به آهستگی کوش چون شیر نر

عنانکش دوان اسب اندیشه را

که در ره خسکهاست این بیشه را ...

نظامی
 
۱۰۱۰

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح معزالدوله خسرو شاه پسر بهرام شاه گوید

 

... آن آب رنگ تیغش در تف چو آتش است

وان کوه پیکر اسبش در تک چو صرصر است

ای عقل شاد باش که در بذل حاتم است ...

... این دهر رنگ ریز مرا صوف و اطلس است

وین چرخ نقره خنگ مرا اسب و استر است

شاها به دولت تو که در چشم همتم ...

سید حسن غزنوی
 
۱۰۱۱

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶

 

... خدمتی تا سوی دربار تو خاقان می برد

غاشیه پیش سر اسب تو قیصر می کشد

ماه موسی دست شد هارون لشکرهای تو ...

سید حسن غزنوی
 
۱۰۱۲

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷

 

... تا اختران آینه گون را دهد جلا

در پای اسب شام کشد اطلس شفق

در جیب ترک صبح نهد عبقر بها ...

سید حسن غزنوی
 
۱۰۱۳

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

... خاک یکران تو در دیده افلاک زده است

گرچه بر اسب جفا نیک سواری تو متاز

که دلم چنگ در آن گوشه فتراک زده است ...

سید حسن غزنوی
 
۱۰۱۴

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹

 

... کین همی خواستیم از رمضان

اسب عشرت کشیده اندر زین

گوی رامش فکنده در میدان ...

سید حسن غزنوی
 
۱۰۱۵

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح قوام الملک احمد عمر گفت به تهنیت خازنی وی

 

... شکسته شد بره دل چو دیده رفت شکار

چه روز بود که بی اسب بر شکار زدیم

اگر چه چوگان سر گشته ایم نیست عجب ...

سید حسن غزنوی
 
۱۰۱۶

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵

 

... پای بر فرق جهان خواهم زد

اسب بر جسم و جهت خواهم تاخت

بانگ بر کون و مکان خواهم زد ...

عطار
 
۱۰۱۷

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵

 

... بی تو عمری صبر کردم وین زمان

اسب صبرم می کند لنگی پدید

می کشم خواری رنگارنگ تو ...

عطار
 
۱۰۱۸

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶

 

... از خجلت رخت به هلالی رسیده باز

در پای اسب خیل خیال تو آفتاب

زربفت هر شبانگهیی گستریده باز ...

عطار
 
۱۰۱۹

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸

 

... بس گرد همه جهان برانم

اسب از سه صف زمان بتازم

وز شش جهت مکان برانم ...

عطار
 
۱۰۲۰

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۵

 

... ترک فلک غاشیه ما کشد

زانکه نه با اسب و نه با ساختیم

عشق رخش چون به سر ما رسید ...

عطار
 
 
۱
۴۹
۵۰
۵۱
۵۲
۵۳
۱۱۷