ای دل ز دلبران جهانت گزیده باز
پیوسته با تو و ز دو عالم بریده باز
خورشید کز فروغ جمالش جهان پر است
هر روز پیش روی تو بر سر دویده باز
هر شب سپهر پردهٔ زربفت ساخته
رویت به دست صبح به یکدم دریده باز
بدری که در مقابل خورشید آمدست
از خجلت رخت به هلالی رسیده باز
در پای اسب خیل خیال تو آفتاب
زربفت هر شبانگهیی گستریده باز
از شوق ابروی و رخ تو ماه ره نورد
صد ره تمام گشته و صد ره خمیده باز
گر زاهد زمانه ببیند جمال تو
از دامن تو دست ندارد کشیده باز
چون از برای روی تو خون میخورد دلم
آن خون از آن نهاد به روی و به دیده باز
لعل شکر فروش تو بخشیده یک شکر
عطار را ز دست مشقت خریده باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.