گنجور

 
۹۸۰۱

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

... تب برآوردی وزان لب همه تبخاله بجوشد

گو طبیعت ندهد نسخه بتجویز بنفشه

که برخط تو عطار بنفشه نفروشد

اگر از ناله نی تابش تب از تو شود طی ...

... بسکه شیرین لب تو خنده زد از گریه جیحون

ننشینم ترش ار چند گهی تلخ بنوشد

زعفرانیست رخت از تب وزانش بستودم

که همی خواجه به خنده غزلم چون بنیوشد

جیحون یزدی
 
۹۸۰۲

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

... از آن دهان و لب گشت بر من یقین که ایزد

بر نیستی نهاده است بنیاد ملک هستی

معراج ما ضعیفان در خاکساری آمد ...

... آمیختی به جیجون تا ساختیش مفتون

او چون که دل به تو بست تو مهر از او گسستی

جیحون یزدی
 
۹۸۰۳

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

... ای شانه از دو زلفش چنگ هوس رهاکن

کاینجاست عمر عشاق بسته بتار مویی

زینسان که شکل قدت در چشم من نشسته ...

... با آفتاب رویت ماه چهارده تافت

بنگر زسست عقلی دارد چه سخت رویی

جز من که میتواند بوست بجان خریدن ...

جیحون یزدی
 
۹۸۰۴

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۲ - ورود سر مبارک آنحضرت بر دیر راهب

 

... وز دگر سواسرایی همه چون دریتیم

بسته و خسته و پژمرده و مجروح و سقیم

گفت شد روز سپیدم همه چون شام سیاه ...

... نه خور چند که از طلعت حق مظهر چند

ناگه آمد سری از جرگ سرانش بنظر

که فروتر زخدا بود و فراتر زبشر ...

... قدسیان را زجلالش بگواهی نگریست

نور برعرش روان از لب خون بسته او

حق درخشنده زپیشانی بشکسته او ...

... چاره ساز بدفع غم جان سوز کنم

عمرش از پی زر دل بنوازید بسر

زآنکه این سر نبرید او زبدن جز پی زر ...

... لیک ماه فلک کیستی ای شاه جلیل

گفت از نسل محمد گل بستان خلیل

پدرم حیدر وعم جعفر و عباس و عقیل ...

جیحون یزدی
 
۹۸۰۵

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۵ - در تحقیق شکر ایزد ذوالمن و تعزیب قاسم ابن حسن (ع)

 

... شکر این کآمد زبان تو فصیح

بستن لب دان زگفتار قبیح

شکر این کت خانه خوش شد نصیب ...

... شکر کوفی این بود ای نور عین

که نبندد آب بر روی حسین

چون بشاه کربلا شد کار تنگ ...

... هی بگریه بوسه زد بر دست شاه

گشته جانش عاشق و پا بست شاه

گاه پای شاه بوسیدی زغم ...

... که چو قاسم روی بر میدان نهاد

بندی از نعلین او بگسسته بود

وزکمال کودکی نابسته بود

بلکه از چپ بود آن هم نی زراست

وزچپ واز راست اینسان رزم خواست

بانگ زد کای ابن سعد پر گنه

اسب خود را آب دادی یا که نه ...

... دست حق با تیغ بهرش شد علم

دست شیطانیش گشت از بن قلم

آن دغل نالید و بر رسم عرب ...

جیحون یزدی
 
۹۸۰۶

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۷ - در شهادت حربن یزید ریاحی

 

... به که حال از کفر زی ایمان شوی

اهرمن بنهی سوی یزدان شوی

این روا نبود که دست تو بتن ...

... گر دل خاصان تو بشکسته ام

باز دل عفو عامت بسته ام

وآنگه آمد تا بنزد یک خیام

گفت ازحرمرشه دین را سلام ...

... گر بقران بخشیم شرمنده ام

ور بتیغم سر ببری بنده ام

گر بخوانی خیمه برگردن زنم

وربرانی غوطه اندر خون زنم

چاکرم از لطف اگر بنوازیم

شاکرم از قهر اگر بگدازیم

شاه گفت اهلا و سهلا مرحبا

ای دو کونت بنده بند قبا

گر تو ببریدی ره ظاهر زما ...

... از ازل خود میزبان انبیاست

میهمان را آب و نان بر رخ که بست

خاطر مهمانی اینسان را که خست ...

... ازصفت بگسست و رو برذات رفت

طبع جیحون تاکه حر را بنده شد

از مقالش صفحه مشک آکنده شد

جیحون یزدی
 
۹۸۰۷

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۹ - شهادت وهب بن عبدالله

 

چند نازی ای حکیم از فرط عقل

که حق از عقل تو در ناید بنقل

تو محاط و حق محیط است ای عمو ...

... زد دم از تکبیر و از ناقوس راست

برمیان زنار یا قدوس بست

رسته شد از قید قسیس وکنشت

بسته شد برقید غلمان و بهشت

با زن و با مادر ازصدق و صفا ...

... پس سوی شه رفت و جست اذن جهاد

شاه گفت ای سرو بستان رشاد

تو مسلمانی و مهمان منی ...

... زنده بگرفتند و بردندش چو شیر

نزد ابن سعد گفتش کای دلیر

سخت ما را سست عنصر دیده ...

جیحون یزدی
 
۹۸۰۸

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۲ - در نعت خاتم انیبا و رثاء بر قاسم بن حسن مجتبی (ع)

 

... چنان بحق تو ز توفیق راه وصل گشادی

که قاسم بن حسن ز التجای شاه موفق

چو شد گشاده جهان تنگ برحسین زکوفی ...

... برزمگه شد و از دل کشید نعره و گفتا

که ای گروه زحق بسته چشم از پی ناحق

کجا رواست که پوشد کفن ز قلت ناصر ...

... چو دیدزاده سعدش بخواند از رزق وگفتا

که ای بنام تو پیکار وی زگنبد ازرق

یکی بران و بیاور سرش که تا ز یزیدت ...

جیحون یزدی
 
۹۸۰۹

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت شاه ولایت اساس و رثاء برحضرت عباس علیه السلام

 

... هان از نظر کثرت ابلیس شد اخراجی

شو بنده شاه دین چند این همه محتاجی

تا عرش بجان گردد برفرش رهت محتاج ...

... فانی بر نهی او مرجوح ترین منهاج

چون او بکمند و تیغ دربست وگشود آید

از جسم روان خصم نزدش بدرود آید ...

... این گفت و سپند آسا از مجمر طاقت جست

راه شط و دست خصم با نیزه گشود و بست

وز هیبت او بگریخت افواج پس افواج

زده نعره که ایمردم ما نیز مسلمانیم

گر منکر اسلامید ما بنده یزدانیم

ور دشمن یزدانید ما وارد و مهمانیم ...

... نی نی که به وی آنجا بود از جهتی معراج

شه شیفته دل برخواست بر مرکب کین بنشست

صد صف ز سپه بگسست تا جانب او پیوست ...

جیحون یزدی
 
۹۸۱۰

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۷ - در منقبت شاه اولیا علی مرتضی و شهادت حضرت علی اصغر

 

... خواهی اگر رستگی به نشیه اخری

جوی بجان بستگی بصادر اول

احمد و حیدر که یک وجود و دو اسمند ...

... عرش بر قدرش از عظم بتابی

نوح بنزد مقام او متنبی

جان نبی را تنش بهینه مربی ...

... آدم تنها نه بلکه خلقت عالم

هستی او سکه زد بنقد پر وکم

چرخ بر کاخ او بنایی مبهم

مهر برچهر او وجودی مهمل

ای که ز گردون چو شد مقام بخاکت

خلق نشاندند جنب ابن صهاکت

کیست که بیند رسل گریبان چاکت ...

... باری ازما گذشته چاره اصغر

با بنشانش شرار آه چو آذر

یا ببرش همرهت بجانب مقتل ...

جیحون یزدی
 
۹۸۱۱

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۸ - در تشکیل مجلس عزا و رثای بر جناب شهادت مآب حضرت سیدالشهدا

 

... کز اوج سدره بگذشت آن را حضیض درگاه

دروی بسبط احمد شش سو بناله و آه

آن تاج هفت اختر آن شبل سیمین شاه ...

... دستی ز غصه برسر پایی ز اشک درگل

این خسته از معاند آن بسته از موکل

پیدا عذار ایشان از حلقه سلاسل ...

جیحون یزدی
 
۹۸۱۲

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۴۸

 

ز من ببرید جانان باز پیوست

شکست عهد کن آیین نو بست

بحمدالله غمین بر خاست دشمن

به بزم دوست فایز شاد بنشست

فایز
 
۹۸۱۳

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۹ - در ثنای امام به حق ناطق امام جعفر صادق علیه السلام

 

... به دفع فتنه ی یاجوج غم ز دل ساقی

به جام بستن سد سکندری داند

دلم ربوده به چوگان طره طراری ...

... به هفت اختر رخشنده برتری داند

ز جعفر بن محمد ولی حق مددی

اگر به ذره رسد مهرپروری داند ...

محیط قمی
 
۹۸۱۴

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۴ - در مدح امام یازدهم حضرت حسن بن علی العسکری علیه السلام

 

... تو و هوای حصول مراد من حاشاک

ز یمن دوستی بندگان خسرو دین

ز دشمنی زمانه مرا نباشد باک

ولی حق حسن بن علی شه کونین

امام یازدهم سبط خواجه ی لولاک ...

... خدیو کون و مکان شهسوار مسک وجود

که بسته سلسله ی کاینات بر فتراک

شها وجود دو عالم طفیل هستی تو است ...

محیط قمی
 
۹۸۱۵

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۲۱ - بنگر صفای جام و می لعل فام را

 

بنگر صفای جام و می لعل فام را

کز باده فرق می نتوان کرد جام را ...

... گفتا که هست عید و به عیدانه پیر دیر

بنموده وقف دردکشان رطل و جام را

میلاد فر خجسته ی ساقی کوثر است ...

... حجر و حطیم و زمزم و رکن و مقام را

احرام طوف درگه او هر که بست یافت

اجر هزار عمره و حج تمام را ...

محیط قمی
 
۹۸۱۶

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۲۹ - موشح به منقبت شاه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام

 

جان ناقابل قربان تو نیست

ورنه دل بستگیم هیچ به جان جان تو نیست

شاهد حال بود وضع پریشان که مرا

بستگی جز به زلف پریشان تو نیست

چون شوم محرم کویت بکنم جامه زتن ...

... تا نگویند اثر در خم چوگان تو نیست

هر که شد بسته ی ید تو زغم آزاد است

بسته ی بند غم است آن که به زندان تو نیست

در همه شهر تنی نیست زصاحب نظران ...

... چون قلم بر خط فرمان تو سر به نهادم

باز گویند که این بنده به فرمان تو نیست

قربت ای کعبه ی مقصود اگر دست دهد ...

محیط قمی
 
۹۸۱۷

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۱ - در میلاد سعادت بنیاد امام زمان علیه السلام

 

نوبهار فرخ آمد نوبت بستان بود

نوبت بوستان و گاه سیر سروستان بود ...

... حجت پاینده ی حق قایم آل رسول

آن که او را ماسوی الله بنده ی فرمان بود

رشحه ای ز ابر عطایش نعمت خوان وجود ...

محیط قمی
 
۹۸۱۸

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۶ - در مدح معیّر الممالک دام مجدُهُ

 

... خط آزادی و منشور سرافرازی یافت

سرو تا بندگی قد تو را کرد هوس

در خم زلف تو مرغ دل دیوانه اسیر

هم چو دزدی که شود بسته به زنجیر عسس

طپد از هجر گل روی تو در سینه دلم ...

... می فروشد لب شیرین تو شکر لیکن

راه بر مشتریان بسته رقیبان چو مگس

گر به گنجور تو نالد فرزین ...

محیط قمی
 
۹۸۱۹

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۸۵ - موشّح و مختوم به مدح شاه اولیاء علیه السلام

 

بر رخ تو حرام است روی گل دیدن

به پیش زلف تو جعد بنفشه بوییدن

به نزد تنگ دهانت به غنچه دل بستن

خطاست شرط کمال است نکته سنجیدن ...

... که بهترین صفات است عیب پوشیدن

مراد خاطر مولی طلب چو بنده شدی

که نیست حد تو رد کردن و پسندیدن ...

محیط قمی
 
۹۸۲۰

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۸۷ - در منقبت حضرت ولی عصر امام زمان علیه السلام

 

... به آزادی سمر گشتند زآغاز

زیمن بندگیش سرو و سوسن

زبویش ساحت گیتی معطر ...

... جنودا لم تروها در رکابش

پی طاعت کمر بر بسته متقن

مسیح و دانیال و خضر و الیاس ...

... بود جبریل فرخ پیک ذوالمن

نخست از بندگان خاص آن شاه

زانسان سیصد است و سیزده تن ...

... زخوفش تنگ تر از چشم سوزن

کشد دجال را عیسی بن مریم

به امر آن شهنشاه مهیمن ...

محیط قمی
 
 
۱
۴۸۹
۴۹۰
۴۹۱
۴۹۲
۴۹۳
۵۵۱