گنجور

 
۸۶۱

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - هم در ستایش ملک اتسز

 

... یا رب چه روز بود که نیلوفری حسام

از خون خلق کرد همه مرو لاله زار

در هیچ کار زار ندیدند هیچ خلق ...

وطواط
 
۸۶۲

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - سوگندنامه در مدح اتسز

 

... ز تف حمله مزاج هوا شود محرور

دریده رمح تو دلها چو قرطه لاله

گسسته تیغ تو سرها چو خوشه انگور ...

وطواط
 
۸۶۳

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - این قصیده در مدح خداوند عالم ملک اعظم ناج الدنیا والدین بردالله مضجعه گوید

 

... از هیبت حسام چو نیلوفرت عدو

با رنگ همچو لاله و با روی چون زریر

ای در سخا بنان تو بحری شده محیط ...

وطواط
 
۸۶۴

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - در مدح اتسز

 

... همیشه تا که فروزد براغ و باغ بهار

ز برگ لاله و از شاخ ارغوان آتش

بر اهل عالم شاها خدایگان بادی ...

وطواط
 
۸۶۵

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - هم در مدح اتسز گوید

 

... از پی جشن نیک خواه ترا

کند از شکل لاله ساغر خاک

از پی قمع بدسگال ترا ...

وطواط
 
۸۶۶

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - هم در مدح علاء دوله اتسز گوید

 

... حیات بر تن شیران کارزار وبال

چو لاله گردد از زخم خنجر تو قفار

چو سرمه گردد از سم مرکب توجبال ...

وطواط
 
۸۶۷

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - هم در مدح اتسز گوید

 

... ترا باد ملک بقا جاودان

ولی ترا روی چون لاله سرخ

عدوی ترا چهره چون زعفران ...

وطواط
 
۸۶۸

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - در مدح علاء الدوله اتسز

 

... عید عدو وعید و بهار عدو خزان

خد موافقان تو بادا چو لاله برک

روی مخافان تو بادا چو زعفران ...

وطواط
 
۸۶۹

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - د رمدح اتسز

 

... نیلوفری حسام بر آهیچ از نیام

وز خون اهل شرک جهان لاله زار کن

از آب و باد و آتش تیغ و سنان و تیر ...

وطواط
 
۸۷۰

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۵ - در مدح شمس الدین وزیر

 

... همه انفاس من ز حسرت آه

بی گل و لاله مکارم تو

خوار ماندم بسان خار و گیاه ...

... دست گردون زمن شده کوتاه

تا بود باغ جای لاله و گل

تا بود چرخ جای زهره و ماه ...

وطواط
 
۸۷۱

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - در مدح ملک اتسز

 

... گر تو با اهل جهان موجود گشستسی چه شد

نه شود موجود گل با خار و لاله با گیاه

تا که باشد عاقلی را از معالی افتخار ...

وطواط
 
۸۷۲

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۷ - نیز در ستایش ملک اتسز گوید

 

... پر ز دود و تهی از نور دل و دیده خصم

چون دل لاله و چون دیده عبهر گشته

مملکت چون فلک و رای تو خورشید شده ...

وطواط
 
۸۷۳

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۸۳ - در ستایش اتسز گوید

 

... شمشیر چو نیلوفر تو صحرا

از خون عدو لاله زار کرده

وز حربه همچون زبان مارت ...

وطواط
 
۸۷۴

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - در مدح ملک اتسز

 

... ضربت تیغ چو نیلوفرت از خون عدو

عرصه معرکه را لاله نعمان کرده

فتح را عزم درفشان تو پیدا کرده ...

وطواط
 
۸۷۵

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - در مدح ملک اتسز

 

ای زلف مشک فام تو لاله سپر شده

دلها بپیش غمزه تیرت سپر شده

با گونه دو عارض و با طعم دو لبت

بازار لاله رفته و آب شکر شده

ای بسته بر میان کمر جور وزین قبل ...

وطواط
 
۸۷۶

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - نیز در مدح ملک اتسز

 

... نیلوفرست تیغ تو اشک رخ عدو

از بیم او چو لاله و چون زعفران شده

عالم نهاده چون قلم از عدل و چون قلم ...

وطواط
 
۸۷۷

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۸۸ - لغز تیغ در مدح اتسز گوید

 

... صورت شیران هیجا در زمین پنهان شده

او بنفشه رنگ و از وی خاک چون لاله شده

او زمرد فام و از وی سنگ چون مرجان شده ...

... چهره ها از اشکها پر لؤلؤ لالا شده

تیغها از شخص ها چون لاله نعمان شده

اندر آن ساعت تو باشی در صمیم کارزار ...

وطواط
 
۸۷۸

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - در مدح ملک اتسز

 

... حقا که از جوانی و اقبال خوش تری

با طلعت چو لاله و زلف چو سنبلی

با عارض چو سوسن و حسن چو عبهری ...

وطواط
 
۸۷۹

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۹۵ - در مدح ملک اتسز

 

... که همچنین بگزافش ز دست بگذاری

بنفشه قد و سمن موی و لاله اشکم از آنک

بنفشه جعد و سمن ساق و لاله رخساری

گهی بگریم بر یاد تو بصد حسرت ...

وطواط
 
۸۸۰

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - نیز در مدح ملک اتسز گوید

 

... چو نیلوفری از خون گردان

کند عرصه معرکه لاله زاری

ز غاری کند پیکر کشته کوهی ...

وطواط
 
 
۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۳۶۲