منت خدای را ، که بتأیید آسمان
آمد بمستقر خلافت خدایگان
فخر ملوک نصرة دین ، خسوری کزوست
هم رامش زمین و هم آرامش زمان
عالی علاء دولت و دین کز علو جاه
در دهر مقتدا شد و در ملک قهرمان
آن شهریار غازی و آن میر کامگار
آن پشت دین تازی و آن روی دودمان
شاهی ، که از لطایف اخلاق فرخش
گردد صمیم بادیه چون صحن بوستان
شاهی ، که حادثات زمانه بخفت خوش
تا بر زمانه حشمت او گشت پاسبان
در چشم جود و جسم کرم طبع و دست او
بایسته تر زدیده و شایسته تر زجان
یابد سگال کوشش او خوف بی رجا
بر نیک خواه بخشش او سود بی زیان
بر حکم چرخ حکمت او گشته مطلع
وز سر فتح خنجر او بوده ترجمان
ای باز کرده از پی مواکب دولت بزیر چنگ
عزم ترا مراکب نصرة بزیر ران
بر باره ای نشسته، که با سیر اوست تنگ
هم شاهراه انجم و هم عرصهٔ جهان
چون بحر با مهابت و چون کوه باشکوه
چون چرخ با صلابت و چون دهر با توان
ثابت بگاه و قفه نمایندهٔ یقین
مسرع بگاه حمله نمایندهٔ گمان
در ظلمت غبار و غا نور جبهتش
تابنده چون ضیا و شرر در دل دخان
اطراف او چو خامه و در سیر طی کند
چون نامه هفت قسم زمین را بیک زمان
تیغی ترا بدست ، که بروی مبینست
از فتح صد امارت و از مرگ صد نشان
با صفوت روان و شود وقت کار زار
با قالب مخالف دین جفت چون روان
از حد او نباشد افلاک را نجات
وز ضرب او نباشد ایام را امان
دارد نهاد و گونهٔ نیلوفری ولیک
خاک مصاف گیر ازو رنگ ارغوان
تو بر چنان براق که دارد شرف دلیل
در کف چنین حسام که دارد ظرف نشان
لشکر کشیده زیر حصاری ، که صحن اوست
هم معدن تجارت و هم جای امتحان
انواع فتنه را شده اطراف او مقر
و اسباب کینه را شده اکناف او مکان
بتوان ازو مشاهده کرد بچشم سر
کیفیفت کواکب و اشکال آسمان
جاسوس اختران شود و ناظر فلک
بر سطح او بمدت نزدیک پاسبان
وانگاه ساخته ز پی انس جان خویش
رزمی که خیره گردد ازو عقل انس و جان
تا زنده گشته همچو دعای ملک سوار
بارنده گشته همچو قضای فلک سنان
اندر مصاف انجمن هیجا شده پدید
وندر غبار انجم گردون شده نهان
از هول پاره گشته ظفر جوی را جگر
وز بیم گنگ گشته سخن گوی را زبان
از عجز گردنان همه چون بی روان بدن
وز ضعف سرکشان همه چون بی بدن روان
همه رخنه گشته خنجر جان سوز از ضراب
هم پاره گشته نیزهٔ دلدوز از طعان
تو در مصاف رانده ز بهر مبارزان
سوفار تیز کوه قرین زه کمان
از تیردان بنصرة حق برکشیده تیر
و آنگه تن مبارز مخاف خود کرده تیردان
بر سینها گماشته زو بین تن گداز
بر فرقها گذاشته شمشیر جان ستان
دلها شده ز حملهٔ یکران تو سبک
سرها شده ز هیبت پیکان تو گران
بس رود بر کرانهٔ دریا شده پدید
از خون دشمنان تو دریای بی کران
جام هلاک داده بحساد ناشتا
عزم رجوع کرده باحباب ناگهان
باز آمدی بمرکز عزت بکام دل
از روزگار خرم و از بخت شادمان
در پای دولت تو ثریا شده بکار
بر دست نصرة تو مجره شده عنان
از کارگاه چرخ سوی بارگاه تو
نگسسته کاروان سعادت ز کاروان
ای بر هلاک دشمن وای بر مراد دوست
چون روزگار چیره و چون چرخ کامران
چشم ظفر قریر شد ایرا که گرز تو
چون سرمه کرد در تن بدخواه استخوان
در محفل اکابر و در مجمع ملوک
دستان دستبرد تو گشتست داستان
خیره شود ز رأی منبر تو مهر و ماه
طیره شود ز کف جواد تو بحر و کان
با سیر بارهٔ تو چه هامون ، چه کوهسار؟
با طعن نیزهٔ تو چه خارا چه پرنیان؟
نه پر نعیم تر ز عطای تو مایده
نه تازه روی تر ز سخای تو میزبان
ماند به خلد صدر تو ، کز اتصال اوست
هم عز با تواتر و هم ناز جاودان
شاها ، تویی که هر چه دهند از هنر خبر
باشد به پیش خاطر میمون تو عیان
دانی و نیک دانی کندر کمان فضل
گردون پیر نیز نبیند چو من جوان
بر کشور سخن چو منی نیست پادشاه
بر لشکر هنر چو منی نیست پهلوان
سرمایهٔ عرب شد و پیرایهٔ عجم
طبعم گه معانی و نطقم گه بیان
در شعر من نیابی مسروق و منتحل
در نظم من نبینی ایطا و شایگان
اشعار پر بدایع دوشیزهٔ منست
بی شایگان و لیک به از گنج شایگان
گر عاقلی بجان بخرد مدحت مرا
ارزان بود هنوز ، چه ارزان ؟ که رایگان
کردم وطن در تو ، که مرغان نیک پی
جز در مکان امن نسازند آشیان
ناگشته بر جماعت اوباش حمد گوی
تا بوده بر ستانهٔ جهال مدح خوان
در خدمت تو بسته هم از اول اعتقاد
بر مدح تو گشاده هم از ابتدا دهان
با مهر حضرت تو قرین کرده جان وتن
وز بهر تو رها کرده خان و مان
بر درگه تو بد نبود مادحی چو من
در وقت نوبهار و بهنگام مهرگان
بودم بسعی بخت خداوند نظم و نثر
گشتم بخدمت تو خداوند نام و نان
شد با تنم بخدمت تو فخر آشنا
شد با دلم بمدحت تو چرخ مهربان
گر من عطا برم زکف تو ، عجب مدار
ور من غنی شوم ز در تو ، عجب مدان
بس کس که بود گرسنه زین پیش و ز سخات
سکبا همی برون دهد اکنون ز ناودان
ای جود جسته با کف کافیت اتحاد
وی فضل کرده با دل صافیت اقتران
حاسد خسی و ناکسی اندر میان نهاد
مردی و مردمی همه برداشت از میان
از قصد این و آن نیم ایمن بجان و سر
نه در میان خانه ، نه در راه نردبان
دانی که بر نیابد شخصی چو من ضعیف
با مکر و با عداوت صد خام قلتبان
در حق من هزار هزاران نظر کنی
گر ظلم این گروه بگویم یکان یکان
در غیبت رکاب تو ضایع شدم ، بلی
ضایع شود رمه ، چو نباشد برو شبان
حقا که می بلرزم بر عمر خویشتن
از کید این گروه ، چو از باد خیزران
نار کفیده شد دل من در غم و کنون
بر رخ همی فتد زره دیده ناردان
مژگان من بدیده در و تن بجامه در
گشت از سهر چو سوزن و از غم چو ریسمان
رویم ز خون چو چشم خروس و نشسته من
بر فرش حادثات چو بر بیضه ماکیان
بر هجو من قلم ببنان اندرون گرفت
آنکس که بینمش چو قلم در خور بنان
غم نیستی ، اگر چو منستی حسود من
از نام نیک و عز تن وصیت خاندان
مرکب چگونه تازد با این و آن بفضل؟
آنکس که بوده باشد مرکوب این و آن
شاها ، روا مدار که از دشمنی خسیس
بیند تن نفیس هوا خواه من هوان
تا خط یار باشد مانند غالیه
تا جعد دوست باشد مانند ضیمران
از کردگار هر چه مرادت بود بیاب
وز روزگار هن چه نشاطت بود بران
گاهی بپای قدر بساط شرف سپر
گاهی بدست جاه نهال کرم نشان
تا بزم و رزم باشد ، از کف و از حسام
در رزم سرفشان کن و در بزم زرفشان
فارغ نباش هیچ همه ساله اینچنین:
یا کشوری عطا ده ، یا عالمی ستان
عیدت خجسته باد و خزانت بهار باد
عید عدو وعید و بهار عدو خزان
خد موافقان تو بادا چو لاله برک
روی مخافان تو بادا چو زعفران
این نظم من بماند تا روز رستخیز
تا نظم من بماند در مملکت بمان
هم خواسته بخنجر و هم یافته بجود
از خصم من تو یرمق و من از تو یرمغان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن، بارقهای از شعرها و وصفهای ستایشآمیز در مدح و توصیف یک پادشاه بزرگ و نیکوکار است. شاعر به تأیید آسمان و نعمتهای الهی اشاره میکند که این پادشاه به عنوان نماینده خدا و حافظ دین در مرکز خلافت قرار دارد. ویژگیهای برجستهای مانند شجاعت، فخر و اخلاق نیکو، از او توصیف میشود که باعث ایجاد امنیت و آرامش در زمان و مکان شده است.
شاعر با تمجید از جود و بخشندگی او، از زیباییهای اخلاقی و دستاوردهای نظامیاش نیز سخن میگوید. او این پادشاه را همچون کوهی با شکوه و بحر پرطمطراق توصیف میکند که حوادث زمانه نمیتواند به او آسیبی برساند. قدرت او در میدان جنگ و حکمتش در اداره امور کشور ذکر میشود.
در نهایت، شاعر آرزوی ماندگاری این مدح و نام نیک پادشاه را دارد و از خداوند میخواهد که او را در برابر دشمنان حفظ کند. این نظم، بیانی از افتخار، وفاداری و امید به آیندهای روشن برای مردمان تحت حکمرانی اوست.
هوش مصنوعی: سپاسگزار خدای بزرگ هستیم که با حمایت آسمانی، بر مسند خلافت الهی قرار گرفتیم.
هوش مصنوعی: این دنیا به خاطر وجود او آرامش و راحتی دارد و او باعث افتخار پادشاهان و پیروزی دین است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی میپردازد که به واسطه مقامات بلندش، هم در زمینههای سیاسی و هم دینی، در زمان خود به عنوان الگو شناخته میشود و در قلمرو خود به عنوان یک قهرمان مطرح است. او در مرتبهای از قدرت و شرافت قرار دارد که دیگران به او اقتدا میکنند و در حکومتش، از بزرگی و قدرت خاصی برخوردار است.
هوش مصنوعی: آن پادشاه قهرمان و آن فرمانده موفق، حافظ دین اسلام و نماد بزرگی خاندان خود هستند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که به واسطه لطافت و نیکویی اخلاقش، مانند گل در باغ بهشت میدرخشد و دریا را به دوستی بادیه نشینان بدل میکند، سزاوار احترام و محبت است.
هوش مصنوعی: سلطانی که حوادث زمان را به خوبی پشت سر گذاشته، اکنون به عنوان نگهبان و حافظ شکوه و عظمت خود در برابر زمانه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در چشم بخشندگی و در وجود کرم و نیکی او، چهرهای دارد که از هر چیز دیگری زیباتر و از جان انسان هم شایستهتر است.
هوش مصنوعی: سعی و تلاش او به نتیجه میرسد و ترس او از بیفایده بودن کارهایش برطرف میشود. همچنین، نیکی و بخشش او به دیگران سود میدهد بدون اینکه آسیبی متوجه او شود.
هوش مصنوعی: بر اساس قوانین و حکمتهای سرنوشت، او در جایگاه بلندی قرار دارد و بر اساس پیروزیها و موفقیتهایش، به عنوان مترجم افکار و اندیشهها شناخته میشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که برای دنبال کردن کاروانهای قدرت و ثروت آمادهای، بر این ارادهات تأکید کن و از نعمتهای پیروزی بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: بر روی دلی نشسته که به دورش احساس تنگی میکنیم، هم مسیر ستارگان و هم میدان دنیا را در بر دارد.
هوش مصنوعی: تو همانند دریا با عظمت و کوه با شکوه باش، مانند چرخ با استحکام و مثل زمان با قدرت.
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، نشانهای از یقین وجود دارد و در حالات پرشتاب، نمایانگر گمان است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف چهره و نورانی بودن شخصی میپردازد که در میان تاریکی و غبار قرار دارد. چهرهاش مانند نوری در دل تاریکی میدرخشد و در این فضا، سپیدی و روشنایی او به چشم میآید. به عبارتی، او در شرایط دشوار و ناامن، همچنان درخشان و مایه امید است.
هوش مصنوعی: او در اطرافش مانند قلمی است که پرواز میکند و به سرعت میتواند در یک لحظه، هفت نوع زمین را بپیماید.
هوش مصنوعی: تیغی به دست داری که بر روی آن چیزی نمیبینی، اما این تیغ نشاندهنده پیروزی صد شهر و مرگ صد دشمن است.
هوش مصنوعی: وقتی وقت فعالیت در جنگ فرا میرسد، با روحی پاک و نیکو مقابل دشمنانی که با دین مخالفاند، هماوردی خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: نجات افلاک از قدرت او ممکن نیست و روزگار از ضرب و تأثیر او در امان نیست.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافت نیلوفر آبی اشاره دارد، که ظاهری دلانگیز و رنگی زیبا دارد، اما در عین حال، خاکی بودن و واقعیتهای زندگی را نیز نشان میدهد. به نوعی، زیبایی و ظرافت ممکن است در برابر چالشها و مشکلات زندگی رنگ ببازد.
هوش مصنوعی: تو بر اسبی بسیار زیبا و با شکوه سوار هستی که نشاندهنده مقام و بزرگی است و در دست تو نیز شمشیری است که به خوبی میتواند نشانه و قدرت تو را نشان دهد.
هوش مصنوعی: در اینجا، یک گروه یا نیرویی در زیر یک دژ یا دیواری است، جایی که آن مکان هم میدان فعالیتهای اقتصادی است و هم محلی برای آزمایش و سنجش.
هوش مصنوعی: فتنهها و مشکلات مختلف در اطراف او جمع شدهاند و عوامل دشمنی و کینهتوزی در همه جا вокруг او گسترده شدهاند.
هوش مصنوعی: از او میتوان با چشم ظاهری، زیبایی و ویژگیهای ستارهها و اشکال آسمانی را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: این عبارت به تصویر کشیدن کسی اشاره دارد که مانند یک جاسوس، به دقت در رفتار و حرکات ستارهها و آسمان نظارت میکند. او به عنوان نگهبانی هوشیار و متوجه، در سطح زمین قرار دارد و به مدت طولانی مراقب اوضاع و احوال آسمانی است. این فرد به نوعی به درک و شناخت عمیقتری از عالم بالا پرداخته و با ظرافت به وقایع نجومی و تغییرات فلکی توجه دارد.
هوش مصنوعی: سپس او برای مهر و محبت به جان خود، نبردی را آغاز کرد که عقل انسان و جان را به حیرت وا میدارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهاند، مانند دعایی که فرشتگان میکنند، باران رحمت میافتد که همچون قضا و قدر آسمانی است.
هوش مصنوعی: در درگیری و نبرد، ظهور جمعیتی دیده میشود و در میان گرد و غبار، ستارههای آسمان پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: از ترس و نگرانی، دل کسی که به دنبال پیروزی است، به تپش میافتد و کسی که دچار اضطراب شده، توانایی بیان و گفت و گو را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: از ناتوانی گردنها مانند بدن بیجان است و از ضعف سرکشان، روحشان بیبدن به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: همه جا پر از زخمها و دردهای عمیق است؛ خنجرهایی که جان را میسوزاند و نیزههایی که دل را میآزارد، همه به خاطر تجاوز و حملههای بیرحمانه به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: تو به دلیل رویارویی با مبارزان، از میدان رانده شدهای و در کنار کوه تیز، آماده و مجهز به کمان هستی.
هوش مصنوعی: تیرهایی که از تیردان نصرت حق بیرون آمده، به سوی مخالفان پرتاب شده و تن مبارز به دلیل این مجادله در حالت آمادهباش قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تصاویری از جنگ و خشونت اشاره دارد. او توضیح میدهد که شمشیری بر بالا و روی سرها قرار داده شده است، که نمادی از تهدید و خطر جدی است. همچنین، گداز و آسیب را به تنهایی که در معرض خطر هستند اشاره میکند. این مضامین نشاندهندهی شدت درگیری و ترس و اضطراب در شرایط جنگی است.
هوش مصنوعی: دلها به خاطر حملههای مکرر تو آرام نمیگیرند و مردم به خاطر وقار و سنگینی چهرهات دچار پریشانی شدهاند.
هوش مصنوعی: بسیاری از دشمنانت در کنار دریا به وجود آمدهاند و از خون آنها، دریای وسیعی شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: لیوانی که باعث هلاکت شده، در حالی که فرد ناشتا و با نیّت برگشت به سوی گذشته است، به طور ناگهانی با حبابهایی روبرو میشود.
هوش مصنوعی: تو دوباره به جایی بازگشتهای که مورد احترام و عظمت است، و اکنون با خیالی راحت و دل شاد از روزگار خوش و بخت خوب بهرهمند هستی.
هوش مصنوعی: در زیر سایه حکومت تو، ستارهها به خدمت در آمدهاند و در دست یاریگر تو، رهبری و کنترل امور در اختیار است.
هوش مصنوعی: از کارگاه چرخ به سوی بارگاه تو، کاروان سعادت هیچگاه از کاروان دور نشده است.
هوش مصنوعی: ای وای بر نابودی دشمن و ای وای بر خواستهی دوست. وقتی که روزگار بر کسی غلبه کند و چرخ سرنوشت به نفع او بچرخد.
هوش مصنوعی: چشمان پیروزی روشن شد، زیرا که چماق تو همچون سرمه، در بدن دشمنان استخوانها را سیاه کرد.
هوش مصنوعی: در جمع بزرگانی که در مقام و قدرت هستند، داستان جستجوی تو به طور گستردهای شهرت یافته است.
هوش مصنوعی: تابش مهر و ماه به خاطر سخنان تو به تماشا مینشینند و دریاها و کانها از دستان تو سرافراز میشوند.
هوش مصنوعی: با حضور تو در زندگیام، چه دشتها و چه کوهها برایم اهمیت دارند؟ با تندخوئی تو، چه سنگها و چه پارچههای نرم برایم فرقی نمیکند؟
هوش مصنوعی: نه میوهای از نعمت تو خوشمزهتر است، نه کسی به زیبایی تو در میزبانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: در بهشت مقام تو باقی مانده است، که از پیوستگی آن به وجود توست؛ همواره در افتخار و زیبایی ابدی باقی خواهی ماند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو کسی هستی که هر هنری که ارائه دهند، همگی در برابر چشمان خوشحالت آشکار و نمایان است.
هوش مصنوعی: میدانی و خوب میدانی که در دنیای پر از فضایل، حتی کسانی که تجربه و سالها عمر دارند، مانند من جوان، نمیتوانند دیدگاه و بینش جوانی را درک کنند.
هوش مصنوعی: در این سرزمین کسی مانند من در سخنوری نیست که پادشاه باشد و در میان warriors هنرمندی چون من نیست که پهلوان به حساب آید.
هوش مصنوعی: سرمایهٔ ادبی من در زبان عربی و زیباییهای زبان فارسی است، گاهی به معانی عمیق میپردازم و گاهی به بیان آنها.
هوش مصنوعی: در شعر من نمیتوانی اثر سرقتشده یا تقلبی پیدا کنی، و در نظم من نشانی از دروغ و نادرستی نمیبینی.
هوش مصنوعی: اشعار زیبای دختران من است ولی بدون قضاوت و مقایسه، از گنجینههای ارزشمند بهتر است.
هوش مصنوعی: اگر کسی عاقل و با درک باشد، حتی ستایش من هم برایش کمارزش است؛ چرا که در واقع آن را بیهزینه خواهد یافت.
هوش مصنوعی: من برای تو وطن ساختهام، زیرا پرندگان خوب و باوفا فقط در مکانهای امن به ساختن آشیانه میپردازند.
هوش مصنوعی: این گفته به این معناست که پیش از آنکه به مدح افراد نادان و بیفرهنگ بپردازی، بهتر است شکر و سپاس خداوند را به جا آوری. در واقع، بهتر است به جای تمجید از کسانی که آگاهی و فهم کمی دارند، به دعوت به خوبیها و ستایش خداوند بپردازی.
هوش مصنوعی: از ابتدای کار، من به خدمت شما آمدهام و همیشه برای ستایش شما آماده بودهام.
هوش مصنوعی: با عشق تو، جان و بدنم را به تو پیوند دادهام و به خاطر تو خانه و زندگیام را رها کردهام.
هوش مصنوعی: در حضور تو، کسی چون من که در بهار و هنگام جشن مهرگان تو را ستایش میکند، نیکو و شایسته است.
هوش مصنوعی: من با تلاش و کوشش خود، به احترام و خدمت تو که خدای نام و نان هستی، به نظم و نثر پرداختم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در خدمت تو هستم، احساس میکنم که به تنم افتخار دادهام و دلم را هم به ستایش تو مشغول کردهام. آسمان مهربان نیز از این رابطه آگاه است.
هوش مصنوعی: اگر من از دست تو نعمت و عطا بگیرم، تعجب نکن؛ و اگر من از درگاه تو بینیاز شوم، جای تعجب نیست.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد که در گذشته به خاطر سخاوت و بخشش به سراغشان آمده بود، اکنون از فقر و تنگدستی رنج میبرند و حتی از ناودانها نیز زندگی خود را میگذرانند.
هوش مصنوعی: ای بخشش تو با دست معین و مرتبط است و تو با دل پاک خود فضیلت را به دست آوردهای.
هوش مصنوعی: حسود، آدمی بیارزش و حقیر است که در جمع افراد نیکوکار و بافضیلت، به خاطر کینهورزیاش، خود را از میان خارج میکند و دیگران را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: من به کسی یا چیزی وابسته نیستم و از نظر جان و زندگی خود احساس امنیت نمیکنم. نه در خانه احساس آرامش دارم و نه در مسیرهایی که به صعود و پیشرفت مربوط میشوند.
هوش مصنوعی: میدانی که هیچ کس مانند من آسیبپذیر با حیله و دشمنی نمیتواند به این مرحله برسد؟
هوش مصنوعی: اگر در مورد من هزاران نظر و قضاوت کنی، باز هم اگر از ظلم این جمع صحبت کنم، هر کدامشان را به طور جداگانه میتوانم بیان کنم.
هوش مصنوعی: در غیاب تو، من دچار پریشانی و نقصان شدم. اگر چوپانی نباشد، چرا باید گله از بین برود؟
هوش مصنوعی: راستش را بخواهید، از شیطنتهای این گروه به شدت نگرانم و بیم دارم که همچون تندی باد، عمرم را به خطر بیندازند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم و اندوه بسیار ناراحت شده است و حالا بر چهرهام، نشانههای غم و درد نمایان است.
هوش مصنوعی: چشمانم به مژگان تو آراسته شده و تنم در لباس دلبرانهام، مانند سوزنی از سهراب و از غم مانند رشتهای نازک است.
هوش مصنوعی: چهرهام مانند خون روی مرغ خروس است و من بر روی قالی اتفاقات نشستهام، همانطور که بر روی تخممرغها نشسته میشود.
هوش مصنوعی: کسی که مرا به تمسخر میگیرد، خود در حالتی است که شبیه قلمی است که به خاطر احساس خود به بند درآمده و نمیتواند به درستی عمل کند.
هوش مصنوعی: غم از نبودن در زندگی وجود ندارد، چون اگر تو نیز مانند من دلسوز و حسود باشی، به خاطر نام نیک و عزت خانواده نگرانم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چگونه میتواند یک موجود یا وسیله (مرکب) با لطف و مهربانی دیگران به پیش برود، در حالی که آن کسی که به او این لطف را میدهد، خود پایش در چالش و مشکل است. به عبارت دیگر، اگر کسی واقعاً در شرایط خوبی نیست، نمیتواند به دیگران کمک کند یا به شادی و خوشحالی آنها بپردازد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، نگذار که از دشمنی انسان بخیل، به ارزش و مقام من آسیب برسد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که محبت یار وجود دارد، مانند گیسوانی زیبا و دلربا، و وقتی که دوست با قهری یا غمی مواجه است، مانند دستهگلی پژمرده و بیروح خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر آنچه که از خداوند میخواهی، جستجو کن و از زندگیات لذت ببر و شاد باش.
هوش مصنوعی: در بعضی مواقع باید برای حفظ ارزش و مقام خود تلاش کنیم و گاهی نیز باید از نعمتها و موقعیتهای به دست آمده به خوبی استفاده کنیم.
هوش مصنوعی: تا زمانیکه جشن و جنگ برقرار است، در جنگ با شمشیر و دقت عمل کن و در جشن با ناز و زیبایی خود درخشندگی و جلب توجه کن.
هوش مصنوعی: هرگز از این موضوع غافل نشو که در هر سال باید یا کشوری به تو عطا شود یا علمی به دست آوری.
هوش مصنوعی: سال نو بر تو مبارک باد و فصل بهار بر خزانهات حاکم باشد. عید برای دوستان است و خزان برای دشمنان.
هوش مصنوعی: ای خدا، همراهی و یاری دوستان تو، همچون شکوفایی لالهها باشد، و در مقابل، دشمنان تو، مانند زعفران پژمرده و نزار گردند.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که شاعر امیدوار است آثار و نوشتههایش پس از گذشت زمان، حتی تا روز قیامت، باقی بمانند و در سرزمین و فرهنگ خود ماندگار شوند. این یک نوع تعهد به هنری است که او خلق کرده و قصد دارد همواره در یادها بماند.
هوش مصنوعی: من هم به خواستهام میرسم و هم چیزی را مییابم، در این جنگ با دشمن، تو نگران منی و من هم نگران تو هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.