ای هوای تو مرا بی سر و سامان کرده
روضهٔ عیش مرا کلبهٔ احزان کرده
من ترا چون دل و جان کرده گرامی و مرا
غم و اندیشه تو بی دل و بی جان کرده
زلف تو هست پریشان و مرا اندوه تو
همه احوال چو زلف تو پریشان کرده
همچو حوری بلقا و رخ رخشندهٔ تو
عالم آراسته چون روضهٔ رضوان کرده
باغ دیدار تو بی منت ایام بهار
همه اطراف جهان پر گل و ریحان کرده
لعل لؤلؤ بیکی لحظه هزاران سجده
لب و دندان ترا از بن دندان کرده
ای شده زلف تو چوگان و ز نخدان تو گوی
خلق را واله آن زلف و ز نخدان کرده
گشته دیدار تو میدان نکویی خدای
گوی و چوگان ترا زینت میدان کرده
یک جهان را همه سرگشته و بالا چفته
گوی و چو کان تو چون گوی چو چوگان کرده
سینها را رخ تابان تو مالش داده
دیده ها را لب خندان تو گریان کرده
جور با طرهٔ طرار تو بیعت جسته
خشم با غمزهٔ غماز تو پیمان کرده
عالمی مرد و زن از جور تو و فتنهٔ تو
مستقر بارگه خسرو ایران کرده
شاه غازی ، ملک اتسز ، که سر خنجر اوست
همه دشوار جهان سربسر آسان کرده
ایزد آثار حمید و سیر خویش را
زیور دولت و آرایش ایمان کرده
کف کافیش مدد از دل دریا برده
قدر عالیش مقر بر سر کیوان کرده
ای دل دست تی بی عشوه چو خورشید و چو ابر
بر همه روی زمین بخشش و احسان کرده
تیغ جون آتش و آب تو دل و دیدهٔ خصم
معدن صاعقه و موضع طوفان کرده
شرع را حشمت تو کسوت و نصرت داده
شرک را حشمت تو عرصهٔ خدلان کرده
کافرانی که ازیشان بجهان بود فساد
همه را ضربت تیغ تو مسلمان کرده
ای تو از نیزهٔ خطی و حسام هندی
وقت دعوی ظفر حجت و برهان کرده
در مهالک همه رفتار سکندر جسته
در ممالک همه رفتار سلیمان کرده
تو در ایوان معالی و فلک بر تو
پشت شاهان جهان چقته چو ایوان کرده
جود پایندهٔ تو خانهٔ احباب ترا
همچو فردوس پر از نعمت الوان کرده
سپه سهم تو و تعبیهٔ کینهٔ تو
عمل معجزهٔ موسی عمران کرده
هیبت تیر خدنگ تو که پیک اجلست
مژده در دیدهٔ بد خواه چو پیکان کرده
ضربت تیغ چو نیلوفرت از خون عدو
عرصهٔ معرکه را لالهٔ نعمان کرده
فتح را عزم درفشان تو پیدا کرده
بخل را کف زر افشان تو پنهان کرده
مهر و مه بندهٔ آن عزم درفشان گشته
بحر کان خدمت آن کف زرافشان کرده
ای کف راد تو بر جمع افاضل شب و روز
بخشش وافر و انعام فراوان کرده
تو نموده بدو کف آیت احسان رسول
بنده در خدمت تو صنعت حسان کرده
طبع خود را ز تو سرمایهٔ دانش داده
شعر خود را ز تو پیرایهٔ دیوان کرده
آمده بنده ز اقطار خراسان بر تو
خویشتن را ز تو باحشمت و امکان کرده
نام خود را بثنا و بدعای در تو
مشتهر در همه اقطار خراسان کرده
تا عروسان چمن وقت بهاران باشند
گردن و گوش پر از لؤلؤ و مرجان کرده
باد درگاه تو پاینده و اقبال فلک
صحن درگاه ترا قبلهٔ اعیان کرده
قصر اقبال تو بادا وسم بارهٔ تو
مولد و منشأ اعدای تو ویران کرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به عشق و زیبایی محبوب پرداخته و احساسات عمیق شاعر را نسبت به محبوبش بیان میکند. شاعر از زیباییهای ظاهری و باطنی محبوب سخن میگوید و تأثیر عاطفی او را بر زندگی خود نشان میدهد. او از نوسانهای دل و جان خود به واسطه عشق صحبت میکند و حب و دوستی را به عنوان منبع آرامش و آشفتگی توأمان توصیف میکند. عشق او همانند یک میدان مسابقه است که همه چیز را در اطراف او تحت تأثیر قرار داده و این احساسات عادی زندگی را به شدت دگرگون کرده است. همچنین، شاعر عشق را به نوعی معجزه و نعمت الهی تعبیر کرده و عشق به محبوب خود را همانند خدمت به خداوند میداند. در نهایت، شاعر ابراز امیدواری میکند که این عشق و احساسات از نسلی به نسل دیگر منتقل شود و در جامعه تأثیر مثبتی بگذارد.
هوش مصنوعی: تو به قدری بر من تأثیر گذاشتهای که حال و وضعی آشفته پیدا کردهام و خوشیها و لذتهای زندگیام را به مکانی پر از غم و اندوه تبدیل کردهای.
هوش مصنوعی: من تو را مانند دل و جان خود عزیز میدارم، اما تو با غم و نگرانیات، مرا بیدل و بیجان کردهای.
هوش مصنوعی: موهای تو در هم ریخته است و غم تو تمام شرایط مرا همچون زلفت پریشان کرده است.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای تو مانند حوریان بهشتی است و همین زیبایی، دنیا را به زیبایی یک باغ بهشت تزئین کرده است.
هوش مصنوعی: باغی که برای ملاقات تو وجود دارد، بدون هیچ نیازی به زمان بهار، تمامی بخشهای جهان را پر از گل و ریحان کرده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت دندانها و لبهای معشوق میپردازد. شاعر از زیبایی دندانهای او به گونهای سخن میگوید که گویی هر لحظه به خاطر آن، هزاران سجده و عبادت صورت میگیرد. با استفاده از تشبیه به لعل و لؤلؤ، به ارزشمندی و درخشش زیبایی او اشاره میکند. در مجموع، این تصویرسازی نشاندهنده عشق و احترام عمیق شاعر به معشوق است.
هوش مصنوعی: زلف تو مانند چوگان است و از نخی که به آن گوی وصل کردهای، مردم را مجذوب و حیرتزده کردهای.
هوش مصنوعی: دیدار تو باعث شده که صحنهای از زیبایی و خوبی شکل بگیرد و تو به عنوان زینت و زیبایی این صحنه، مانند گوی و چوگان در میدانی هستی.
هوش مصنوعی: تمام دنیا در حال حیرت و سردرگمی است، و تو همچون یک توپ در میدان بازی گویی که همه چیز دور تو میچرخد و تو در مرکز آن قرار داری.
هوش مصنوعی: صورتی تابناک و زیبا از تو، دلها را شاد کرده و لبخند تو به چشمان مردم اشک میرساند.
هوش مصنوعی: من با زیبایی موهای تو قرارداد بستهام و به خاطر خشم چشمان تو، عهدم را به آن نگه داشتهام.
هوش مصنوعی: مردم در برگزاری مراسم و کشور داری به سبب ستم و ناامنی تو، به شدت دچار مشکلات شدهاند و زندگیشان تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: پادشاهی جنگجو و بزرگ وجود دارد که با قدرت و خنجرش، همه مشکلات و سختیهای دنیا را برای خود آسان کرده است.
هوش مصنوعی: خداوند، نشانههای حمید و مسیر خود را به زینت حکومت و آراستگی ایمان تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: کف دست او، کمک و یاریی از عمق دریا گرفته و مقام بلندی برایش بر روی ستارههای کیوان قرار داده است.
هوش مصنوعی: ای دل، تو با زیبایی و جذابیت خود مانند خورشید و ابر بر زمین لبخند و محبت پخش کن.
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند آتش و آب، دل و چشمان دشمن را نابود کرده است؛ تو همانند معدن صاعقه و مکان طوفان هستی.
هوش مصنوعی: شما با قدرت و عظمت خود، دین را تقویت کردهاید و به آن اعتبار بخشیدهاید، در حالی که با وجود شما، بتپرستی و شرک، در نظر دیگران بیارزش و بیاعتبار شده است.
هوش مصنوعی: کافرانی که باعث فساد در دنیا بودند، همگی به وسیلهی ضربهی شمشیر تو مسلمان شدهاند.
هوش مصنوعی: ای تو که مانند نیزهای از خط و شمشیری هندی، در محاکمات و جدالها به عنوان دلیل و برهان پیروز میشوی.
هوش مصنوعی: در سختیها و خطرات، مانند سکندر عمل کرده و در سرزمینها و حکمرانیها، شبیه سلیمان رفتار کرده است.
هوش مصنوعی: تو در جایگاه بلندی قرار داری و آسمان مانند پشتی برای تو ساخته شده تا به زیبایی و عظمت تو افزوده شود، چنان که ایوانی بزرگ و زیبا برای پادشاهان جهان فراهم شده است.
هوش مصنوعی: بخشش همیشگی تو، منزلگاه دوستانت را مانند بهشتی پر از نعمتهای گوناگون ساخته است.
هوش مصنوعی: نیرو و قدرت تو، باعث ایجاد حس کینه و دشمنی در دیگران شده است، مانند معجزهای که موسی پسر عمران انجام داد.
هوش مصنوعی: قدرت و威ت تیر تو که نشانهٔ مرگ است، در چشمان بدخواهان به شکل پیکانی است که به سوی آنها در پرواز است.
هوش مصنوعی: ضربهٔ شمشیر مانند گل نیلوفر از خون دشمن، میدان جنگ را مانند لالههای نعمان زیبا کرده است.
هوش مصنوعی: عزم و اراده قوی تو باعث شکوفایی پیروزیها شده و در عین حال، احساس جود و generosity وجود تو بهطور نهانی از حسادت و تنگنظری پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: خورشید و ماه، تحت تاثیر آن عزم و ارادهای قرار گرفتهاند که درخشش آن همچون دریا موج میزند. این نشاندهندهی نیازی است که در خدمت آن دست لطیف و زیبایی پیدا شده است.
هوش مصنوعی: ای دست مهربان تو همواره بر جمع دانشمندان شب و روز نعمت و برکت فراوان ارزانی داشته است.
هوش مصنوعی: شما با نیکی و محبت خود نشان دادهاید که چه قدر نسبت به بندهتان مهربان هستید و او هم در خدمت شما کارهای زیبا و خوبی انجام داده است.
هوش مصنوعی: من به لطف تو، خویشتن را به دانش آراستهام و اشعارم را به زیباییهای تو مزین کردهام.
هوش مصنوعی: بنده از دوردستهای خراسان به سوی تو آمده و خود را با شکوه و امکاناتی که از تو دارم، مهیا کردهام.
هوش مصنوعی: نام تو با ستایش و دعا در دل مردم خراسان معروف و شناخته شده است.
هوش مصنوعی: عروسان چمن در فصل بهار با زینتهای زیبا و درخشان مانند لؤلؤ و مرجان آراستهاند.
هوش مصنوعی: باد خوش و ماندگار در درگاه تو و بخت آسمان، عرصهٔ حضور تو را به کعبهٔ اهل نظر تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: حضور و خوشبختی تو همچون کاخی است که دشمنان تو را ویران کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این منم بار دگر عزم خراسان کرده
روی چون بلبل شیدا بگلستان کرده
بوده یعقوب صفت ساکن بیت الاحزان
وینزمان روی سوی یوسف کنعان کرده
بسته احرام طواف حرم حضرت دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.