گنجور

 
۸۲۱

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۷ - صفت پینه دوز

 

... پیوسته نمایم و گسسته

چون پینه ی کفش تخته جسته

زو کام رقیب چون روا شد ...

... ما را نبود به راه جانان

چون کفش ز پینه دوز درمان

تا در غم آن غزال رعنا ...

وحیدالزمان قزوینی
 
۸۲۲

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۲

 

... گر نه بکشتة تو به بسمل توان رسید

گر بوسة کفش ندهد دست چون قلم

گاهی به دست بوس انامل توان رسید ...

فیاض لاهیجی
 
۸۲۳

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در منقبت رسول اکرم(ص)

 

... قطره باران کند در دست سایل گوهری

خاک خود را زر نمود و از کفش رویی نیافت

در نهاد زاده دنیا همین بس مدبری ...

فیاض لاهیجی
 
۸۲۴

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - مطلع سوم

 

... خویش را در بغل فتنه نهان می خواهد

در مقامی که کفش قطره فشان بر دریاست

بحر از خجلت دستش به عرق می افتد ...

... عرش را جا ز ادب در پس دیوار خفاست

با تمنای عطای کفش از گوهر کام

دامن فقر گرانمایه تر از جیب غناست ...

فیاض لاهیجی
 
۸۲۵

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در منقبت امیر مومنان علی(ع)

 

... به کار دریا افتد حباب وار گره

نه گوهر است که از رشک بیشمار کفش

فتاده در دل دریاست بیشمار گره ...

فیاض لاهیجی
 
۸۲۶

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در منقبت امام زین‌العابدین(ع)

 

... جز تیرگی نتیجه ابر بهار نیست

در پیش قطره ریزی ابر کفش اگر

گوهر چو قطره آب شود آبدار نیست ...

... ره تا ابد ز هیچ رهش برکنار نیست

در پایه پیش بحر کفش چون کفی ز بحر

ابر از بخار مکرمتش جز بخار نیست ...

فیاض لاهیجی
 
۸۲۷

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در منقبت امام محمدباقر (ع)

 

... چو کسر نصف به حصرش نمی رسد به میان

اگرنه بهر عطای کفش بود هرگز

گهر نبندد دریا و زر نسازد کان ...

... چنان که از دگران حرص پر کند دامان

سحاب اگر ز کفش مرتفع شود گردد

چو دامن فلک آفاق پر در از باران ...

فیاض لاهیجی
 
۸۲۸

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - تجدید مطلع

 

... نشسته است چو می در طبیعت مخمور

به گاه نظم چو گردد سخن به وصف کفش

به موج بحر برآید مقطعات بحور ...

فیاض لاهیجی
 
۸۲۹

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در مدح شاه‌عباس ثانی

 

... باغ دین از قامتش دلکش تر از گلشن چو سرو

وز کفش جام می از گل تازه تر بر شاخسار

غیر گردون برنمی تابد شکوه آفتاب ...

فیاض لاهیجی
 
۸۳۰

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیب‌بند در منقبت امیر مؤمنان علی (ع)

 

... تا ابد از بهر کفایت برم

من چه بگویم که ز بحر کفش

فیض کرم تا به چه غایت برم ...

فیاض لاهیجی
 
۸۳۱

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

... ز بس بهر طمع با سر دویدی بر در دونان

ز کفش خویش کردی کهنه تر دستار عزت را

ز فیض گوشه گیری زان نمیگویم سخن واعظ ...

واعظ قزوینی
 
۸۳۲

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸

 

... سرپا برهنگی است لباسی همیشه نو

دستار و کفش چرک ربا را چه میکنی

دیوانگی ز عقل معاش است بی نیاز ...

واعظ قزوینی
 
۸۳۳

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در بی قدری جهان و ستایش شاه مردان، دستگیر روز جزا، حضرت امیرالمؤمنین علی مرتضی «ع »

 

... آن جهانبخشی که هرگز چون نفس گاه سخا

در کفش پیوند دادنها نشد از هم جدا

همتش دریای بی پایان و دستش ابر جود ...

... رفت از آن ساعت بخود نقش نگین از غم فرو

کز کفش انگشتر از بهر تصدق شد جدا

نامه شستم چون بآب گوهر مدحش ز جرم ...

واعظ قزوینی
 
۸۳۴

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - وصف بهار و ستایش ذات پاک حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی «ص »

 

... هر طرف شاخ گلی چون ساقی گل پیرهن

در کفش هر گل شراب رنگ و بو را ساغر است

نرگس و سنبل رودآید گل زرد از قفا ...

واعظ قزوینی
 
۸۳۵

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در وصف بهار و ستایش شه سریر امامت حضرت رضا«ع »

 

... که رای او عرق شرم ز آفتاب گرفت

حباب نیست که از ریزش سحاب کفش

ز بسکه گفت نفس در گلوی آب گرفت ...

واعظ قزوینی
 
۸۳۶

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در بیان کیفیت احوال پیری و آفرین سلطان رضا بحکم قضا حضرت امام علی بن موسی الرضا«ع »

 

... بجیب و دامن دریا نه در شهوار است

نشسته در عرق خجلت از کفش عمان

ز خجلت کف او ابرها در آب و عرق ...

واعظ قزوینی
 
۸۳۷

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - توصیف شکوفه بهاری و ستایش آفتاب سپهر امامت حسن مجتبی «ع »

 

... شجر را از آن است بر سر شکوفه

گشاد کفش گر چمن یاد آرد

عجب گر ببندد ثمر در شکوفه ...

واعظ قزوینی
 
۸۳۸

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳ - تاریخ انجام عمارت خان عادل

 

... بسان کشتزار از ابر دایم

جهانی از کفش شرمنده بادا

ز شرم عفو چون از تیغ قهرش ...

واعظ قزوینی
 
۸۳۹

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶۳ - تاریخ منصب میردیوانی زینل خان

 

... کوه یک جو زیادتی برکه

گر نویسند از گشاد کفش

صفحه دیگر بخود نگیرد ته ...

واعظ قزوینی
 
۸۴۰

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۹

 

تیغ بر کفش دیدم خون من به جوش آمد

خنده زد گل زخمی ناله در خروش آمد ...

اسیر شهرستانی
 
 
۱
۴۰
۴۱
۴۲
۴۳
۴۴
۵۶