از دوری پینه دوز، سینه
ما راست ز داغ پینه پینه
باشد هوس وصالش از من
زربفت به ژنده پینه کردن
تا دل به غم فراق پیوست
محنت ز خورش لب مرا بست
کی پینه زنم به شام هجران
بر خرقه ی تن ز پاره ی نان
خود را، دُوزم، اگر به سوزن
بر غیر برای مصلحت من
پیوسته نمایم و گسسته
چون پینه ی کفش تخته جسته
زو کام رقیب چون روا شد
بر من در صد امید وا شد
دنبال رقیب می روم من
چون بر اثر درفش، سوزن
ما را نبود به راه جانان
چون کفش ز پینه دوز درمان
تا در غم آن غزال رعنا
با دیده ی تر مراست سودا
کار من بینوا ز تلبیس
چون چرم در آب هست در خیس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.