شمارهٔ ۵ - وصف بهار و ستایش ذات پاک حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی «ص »
باد نوروزی دگر پیغام عشرت آورست؟
یا جهان پیر را یاد جوانی در سراست؟!
در نظر گردیده صحراها سراسر کوهسار
بسکه هر سو فیض تل تل بر سر یکدیگر است
در چنین فصلی که کوه و دشت، باغ دلگشاست
تن دهد هرکس بزیر سقف، خاکش بر سر است!
چار دیوار است دیگر، چار موج بحر غم
ساحل آن دامن صحرای عشرت گستر است
گشته گر دل در غم آباد سواد شهر گم
نیست غم، خضر بهارش سوی صحرا رهبر است
بسکه دارد شوق، بیرون شد برنگ برگ، نی
نیست بیجا کوچه نی تنگ اگر بر شکر است
تن بزیر سقف گل چون سر کند در موسمی؟
کز شکوفه هر درختی آسمان دیگر است!
سوی صحرا پر برآرد مور، از سوراخ خویش
این دل بیدست و پا تاکی ز موران کمتر است؟!
دانه ها بیرون دوند از خاک هر سو موروش
دانه دل، در گل غم مانده، تاکی بی براست؟!
در نمو، هر غنچه گل راست با افشانیی
این دل بی شوق، تا کی مرغ بی بال و پر است؟!
روزگار از نو بهار آورده روی تازه یی
گر به تعظیمش، ز جا ای شوق خیزی، در خور است
هر نسیمی بادبان کشتی زیبا گلی است
ای دماغ ار میکنی سودا، نه جای لنگر است
دست و رویی تازه کن ای دل ز گرد راه غم
چشمه یی در عین جوش از هر گلت چون در براست
بسکه گرید زار بر احوال محبوسان شهر
در چمن ها سبزه سیراب را مژگان تراست
بهر تعمیر خرابیهای دی در ملک دل
از شکوفه دامن هر نخل سرکش پرزر است
تا زداید زنگ غم ز آیینه دلها چمن
موجها هر سوی صیقل، آبها صیقل گر است
دیده روشن میکند نظاره آب روان
چشم ازین رو غنچه را بر جوی هر شاخ تراست
خیر مقدم، ای بهار دلگشا، خوب آمدی
مرحبا، ای باد نوروزی، صفای دیگر است!
خوش تماشایی است ای دل، خیز و چشمی آب ده
کز نسیم تر روان جویی بهر بوم و براست
باد، هر سو خیمه رنگین گل بر پای کن
ابر هر جانب بساز عیش و عشرت گستر است
شهر زرین سلیمان گشته بام و در ز گل
کوه و دشت از سبزه سیراب بحر اخضر است
هر گلستان روضه فردوس و، رضوانش بهار
هر نهال تازه یی، جویی ز آب کوثر است
عارض صبح از بنفشه، هر طرف پرخط و خال
طره شام از شمیم گل چو مشک اذفر است
گشته یکسو ژاله ریز و، سوی دیگر غنچه ساز
یک هوا گاهی زره ساز است و، گه پیکانگر است
گریه شبنم ز یک سو، خنده گل یک طرف
غم ز حیرت مانده خشک و، دامن صحرا تراست
هر طرف شاخ گلی چون ساقی گل پیرهن
در کفش هر گل شراب رنگ و بو را ساغر است
نرگس و سنبل رود،آید گل زرد از قفا
نوبهار امروز نقاش است و، فردا زرگر است
در چمن هر سو نغلتیدن بروی سبزه ها
هست روشن اینکه بس مشکل بر آب گوهر است
آتش هر لاله از داغ دل آرد بسکه زور
خاک گلشن بی نیاز از منت خاکستر است
سبز خنگ نوبهار افگنده بادی در دماغ
راکب ایام را در سر هوای دیگر است
در چنین فصلی که عالم دلخوش از لطف هواست
دلخوشی ما را بلطف شاه امت پرور است
کاروان سالار امت، آنکه از ظلمت جهل
عقل ها را مشعل شرعش سوی حق رهبر است
نخل امکان را فلک ها جمله فرع و، اوست اصل
هیکل نوع بشر را، خلق پاو، او سر است
دفتر هر ملتی را نور شرع او بیاض
نسخه هر طاعتی را، راه دینش مسطر است
لاله زار سرخ رویی را هوای اوست آب
بوستان زندگانی را، ولای او براست
سایه بر سر همتش نفگند عالم را، ولی
عالمی در سایه آن آفتاب انور است
از کلام او، قلم ها جوی شیر معرفت
از حدیث او، ورق ها ابر باران گوهر است
گر نخواند از مصحف رخسار او حرفی کتاب
در ثنای او هزاران نظم و نثرش از بر است
با بنانش گر ز بی مغزی قلم الفت نکرد
روز و شب بهر تدارک بر درش مدحتگر است
گر نشد پیشش مداد از تیره روزیها سفید
منشیان دفتر احکام او را یاور است
آشنا با آن هدایت نامه حق، چون نشد
زین جهت در نامه خط را خاک حسرت بر سر است
صفحه یی از وصف خلقش، ناز بر اوراق گل
خامه را از ذکر حرفش، حرف با نیشکر است
یک شب آن کوه شرف پا بر سر گردون نهاد
تا قیامت آسمانها در عرق از اختر است
بود مقصد این ز معراجش که تا بینند خلق
کز زمین و آسمان ها رتبه او بر تراست
باشدش چون نسبتی با گنبد پر نور او
زین شرافت آسمان دایم جهان را بر سر است
ذات پاکش کرد اول در سرای او نزول
این جهان را، ز آن تقدم بر جهان دیگر است
پیش از آن بر پس مقدم شد، که هست او پیشوا
سر از آن دارد شرافت بر بدن، کو سرور است
کرده نوش از چشمه سار نسبت علمش کفی
بهر آن زین آب اکنون هم لب عمان تراست
بحر، جوش از علم و، خاک آرام از حلمش گرفت
زیر بار منت احسان او، بحر و براست
کرده گویی بر محیط فیض او روزی گذار
زین سبب بر کشت عالم باد باران آور است
شعله را زین غصه بر اندام افتاده است لرز
کو بعقبی دشمن بدبخت او را در خوراست
نیست جز از لطف، بر خلقش ز خشم افروختن
هست خشمش شعله شمعی که مومش عنبر است
با افشانی کند تا در ریاض نعمت او
مرغ معنی را، ز لفظ و صوت از آن بال و پر است
بهر نظم در مدحش برده از بس انتظار
رشته فکرم عجب نبود، چنین گر لاغر است
در بهشت رستگاری دیده ام خود را ز بس
دیده ام روشن ز در مدحت آن سرور است
چون نباشد نور چشمم، آنچه زاد از دل مرا
خانه زاد مهر آل حضرت پیغمبر است
نیست واعظ مدح او کار زبان، آید مگر
از زبان خامشی نعتی که او را در خور است
میرود کلک زبان در حضرت او پر زیاد
ای ادب زودش خبر کن کاین مقام دیگر است!
هست از آن طول سخن، کز شوق می بالد بخود
چون نبالد هیچ میدانی کرا مدحتگر است؟!
نطق، قدری کام خود از شهد نعت او گرفت
گر بخاموشی دهد من بعد نوبت، بهتر است
ای زبان، شو پیش نعتش پای تا سر پشت دست
معذرت خواه و، دعا کن کاستجابت بر در است
باد نخل عمرها پر بار از اخلاص او
نخل امکان از وجود خلق تا بار آوراست
باد زینت طاق دلها را ز نور مهر او
تا رواق آسمان را شمسه مهر انور است
باد حکم شرع او در دفتر ایام ثبت
کاتب تقدیر تا در پشت این نه دفتر است
خاک ذلت از در خلقم مکن یارب بسر
کاین نه سر، خاک در آل نبی و حیدر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و شادی فصل بهار و نوید زایش و شکوفایی میپردازد. شاعر با وصف طبیعتی سرشار از گل و سبزه، حس خوشی و شادابی سرسبز بهاره را به تصویر میکشد. او همچنین به یادآوری روزگار جوانی و جوانی زمین اشاره میکند و از حال و هوای معدنهای غم و اندوه مینویسد.
شاعر با برجستهکردن زیباییهای بهار، از عشق و محبت و امید به آینده سخن میگوید و به ارزشمند بودن عشق و ایمان به خدا و پیامبر اشاره میکند. در انتها دلی پر از شوق و سرشار از عشق به پیامبر و اهل بیت را نشان میدهد و از خداوند طلب بخشش و رحمت میکند. بهطور کلی، این شعر تجلیای از عشق به طبیعت، شکوفایی عشق و ایمان و امید به آینده است.
هوش مصنوعی: آیا باد بهاری دوباره نوید خوشبختی میدهد؟ یا اینکه جهان پیر به یاد روزهای جوانی خود است؟
هوش مصنوعی: در نظر میرسد که دشتها و کوهها به هم پیوستهاند، زیرا بر هر طرف آنها نعمت و برکتی موج میزند و همگی بر روی یکدیگر قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: در این فصل زیبا که کوه و دشت پر از سرسبزی و شادابی هستند، هر کسی که زیر سقف خانهاش بماند، خود را به نوعی به خاک وابسته کرده و از زیباییهای طبیعت محروم میکند.
هوش مصنوعی: چهار دیوار احاطهام کرده و دریاهای غم، ساحل آن، دامن دشت شادی را گسترده است.
هوش مصنوعی: اگر دل انسان در غم غوطهور است، نباید فراموش کند که در کنار این غم، امیدی نیز وجود دارد. همانطور که خضر، نماد راهنمایی و زندگی، به سمت صحرا حرکت میکند، پس هنوز امید به بهار و روزهای روشن وجود دارد.
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاق بسیار باعث شده است که از جایی خارج شود. در اینجا هیچ مکان تنگ یا نامناسبی وجود ندارد، حتی اگر مسیر به سمت شیرینی و لذت باشد.
هوش مصنوعی: آیا بدن زیر سقف گل میتواند در فصل موسم خود را پنهان کند؟ زیرا هر درختی با شکوفههایش آسمان جدیدی را به نمایش میگذارد!
هوش مصنوعی: مور کوچکی از سوراخش به سوی صحرا پرواز میکند و با خود فکر میکند که دلش بیپایگاه و اسیر است. آیا او از میان موران دیگر کمتر است؟
هوش مصنوعی: دانهها از خاک در حال بیرون آمدن هستند، اما دل میسوزد که چرا هنوز دانهای در درد و غم باقی مانده. تا کی باید در انتظار بماند؟
هوش مصنوعی: در رشد و شکوفایی، هر گل و غنچهای به دلی شاداب نیاز دارد. تا چه زمانی میتوان مرغی بیپر و بال را دید؟
هوش مصنوعی: زمان دوباره بهاری تازه به ارمغان آورده است. ای شوق، شایسته است که برای گرامیداشت این روز، از جا برخیزی و تغییر را جشن بگیری.
هوش مصنوعی: هر بادی که به کشتی زیبا میوزد، مانند گلی است که در فضا منتشر میشود. اگر به بوی خوش آن حساس هستی، بدان که اینجا مکان مناسبی برای تثبیت و آرامش نیست.
هوش مصنوعی: ای دل، خودت را تازه کن و از غم دور شو، همچنان که چشمهای جوشان از هر گلی در برابرت میدرخشد.
هوش مصنوعی: بسیار گریه کردم بر حال افرادی که در شهر در بند هستند، و در دل چمنها، سبزهها با اشکهایت شاداب گشتهاند.
هوش مصنوعی: برای بهبود و ترمیم خسارتهای دل در سرزمین احساسات، باید از زیبایی و لطافت شکوفههای نخلهای سرکش بهره ببریم.
هوش مصنوعی: برای اینکه غم را از دلها بزداییم، چمن و موجها به بهترین شکل خود را نشان میدهند، مانند آبی که در درخشندگی و صفا صیقل داده شده است.
هوش مصنوعی: تماشای آب روان، باعث روشنی دل میشود و غنچهها کمتر از هر شاخهای، بر جویها ظاهر میشوند.
هوش مصنوعی: بهار خوش آمدی، ای فصل زیبای زندگی! خوشحالیم که به ما سر زدی. ای باد بهاری، حال و هوای دیگری به فضا بخشیدهای!
هوش مصنوعی: ای دل، زیباست تماشا کردن! برخیز و چشمانت را به چشمهای از آب بسپار که نسیم آن را به سمت دشت و کوه میبرد.
هوش مصنوعی: باد، در هر طرف گلهای رنگارنگ را به اهتزاز درآور، ابرها را در هر سو به وجود آور و به شادی و خوشی بپرداز.
هوش مصنوعی: شهر زیبای سلیمان پر شده از طلا و نعمت، در و دیوار آن از گل و درختان سبز است و کوهها و دشتها از طراوت سبزهها پر شدهاند و دریاچههای رنگین و سرسبز اطراف آن را احاطه کردهاند.
هوش مصنوعی: هر باغی همانند بهشت است و هر درخت نوپایی مانند جوی آبی از کوثر است.
هوش مصنوعی: صبح با عطر بنفشه، همه جا پر از نشانهای زیبای خود است و شب هم با عطر گلهایی مانند مشک، فضایی دلنشین به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: در یک سو باران نرم و ریز میبارد و در سوی دیگر گلها در حال شکفتن هستند. گاهی باد به شکل زره در میآید و گاهی به شکل تیر و پیکان میوزد.
هوش مصنوعی: در یک سو شبنم در حال گریه است و در طرف دیگر گل در حال خندیدن. غم از شدت حیرت و شگفتی خشک شده و دامن صحرا به تو مربوط میشود.
هوش مصنوعی: در هر سو، شاخههای گل به مانند ساقی هستند که پیرهنهایی از گل بر تن دارند و هر یک از این گلها، گلابی معطر و خوشرنگ را در لیوان خود دارند.
هوش مصنوعی: گلهای نرگس و سنبل به شکوفه درآمدهاند و گل زرد از پشت آنها نمایان شده است. امروز بهار مانند یک نقاشی زیبا است و فردا به مانند یک زرگر به زیباییهای خود ادامه خواهد داد.
هوش مصنوعی: در اطراف چمن، غلتیدن روی سبزهها واضح است که چقدر دشوار است که بر آب جواهر بگذری.
هوش مصنوعی: آتش هر لاله از درد دلش میسوزد، چرا که خاک گلستان به قدری قوی است که نیازی به خاکستر ندارد.
هوش مصنوعی: در روزهای بهاری، نسیمی خنک بر صورت راکب میوزد و او به فکر تغییر و تجربهای تازه است.
هوش مصنوعی: در این فصل زیبا که همه از هوای دلپذیر لذت میبرند، شادی و خوشحالی ما به خاطر محبت و توجه پادشاهی است که از مردم و پیروانش حمایت میکند.
هوش مصنوعی: رهبر کاروان امت، کسی است که از تاریکی جهل، با روشنی علم و راهنمایی اصول اسلامی، عقلها را به سمت حق هدایت میکند.
هوش مصنوعی: درخت نخل وجود، شاخهها و بخشهای آن در آسمانهاست، اما اصل و بنیاد نوع انسان در خود اوست؛ خلق پا مانند ریشه است و او سر و هدایتکننده.
هوش مصنوعی: نور قوانین و اصول هر ملت، همانند یک صفحه سفید در دفتر آن ملت است که هر اعمال و عبادتهای آنها بر اساس آن نوشته میشود. به عبارتی، مسیر دین و اعتقادات آنها بهوضوح مشخص و ترسیم شده است.
هوش مصنوعی: باغ سرخی که پر از لالههای زیباست، به یاد اوست و آب پاک این بوستان، تنها به خاطر محبت و ولایت او جریان دارد.
هوش مصنوعی: سایهای که بر سر اراده و تلاش او وجود دارد، نمیتواند بر دنیا اثر بگذارد. اما در زیر نور آن آفتاب روشن، جهانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: از سخنان او، قلمها مانند جوی شیر، معرفت و دانایی را جاری میکنند و از روایتهای او، ورقهای کتاب مانند ابر باران، گوهرها و دانشهای ارزشمند به ارمغان میآورند.
هوش مصنوعی: اگر چهره او چیزی از کتاب نگوید، هزاران شعر و نثر در ستایش او در ذهن من است.
هوش مصنوعی: اگر کسی با دستانش از بیفکری قلمی نتواند به تصویر بکشد، روز و شب برای ستایش از در او میکوشد.
هوش مصنوعی: اگر در روزهای سخت و دشوار، مداد (نوشتههای ما) نتواند جلوهای از سفیدی و روشنی داشته باشد، این منشیان و دستنویسانی که احکام او را ثبت میکنند، بهترین حامی او خواهند بود.
هوش مصنوعی: کسی که با راهنما و هدایت صحیح آشنا باشد و به دلیل ندانستن یا بیتوجهی نتواند آن را دنبال کند، به شدت حسرت میخورد و احساس ناامیدی میکند.
هوش مصنوعی: توصیفی از زیباییهای او بر روی صفحهای، لطافت کلمات را با گل مقایسه میکند و به زبانی شیرینتر از نیشکر، سخن گفتن او را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: یک شب، آن کوه با عظمت، بر سر دنیای گردون قرار گرفت، تا زمانیکه آسمانها در حالتی مملو از عرق و رنج از ستارهها به سر میبرند.
هوش مصنوعی: هدف از معراج او این بود که مردم ببینند که مقام او از زمین و آسمانها بالاتر است.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید از مقام و جایگاه خاصی اشاره دارد که به واسطه نور و عظمت آسمان به آن دست یافته است. این مقام به قدری ارزشمند و با شرافت است که جهان همیشه به آن احترام میگذارد و تحت تأثیر آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: او که ذات پاکش نخست در خانه خود فرود آمد، بر پایه این که جهان مادی پیش از جهان دیگر است، به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه کسی به مقام رهبری برسد، باید بدانیم که او پیشتر سرآمد و برجسته بوده است. او که سرور است، ویژگیهای ممتاز و شرافتی دارد که او را از دیگران متمایز میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به تأثیر علم و دانش در زندگی اشاره دارد. شاعر بیان میکند که انسان به واسطه دانش و علمش مانند آبی زلال و زنده است که از چشمهای سرازیر میشود. این آب حاکی از زنده بودن و طراوت دانش است و بر لزوم بهرهبرداری از این علم برای رسیدن به فهم و آگاهی تأکید میکند. در نهایت، این علم و آگاهی به آن شخص قدرت و توانمندی میبخشد، بهطوری که میتواند به دیگران کمک کند و در زندگی بهتر عمل کند.
هوش مصنوعی: دریا از دانش و علم میجوشد و خاک به خاطر صبر و بردباری او آرام است. زیر بار لطف و احسان او، دریا و زمین به حقیقت خود رسیدند.
هوش مصنوعی: در روزی که بر محیط فیض او گذر کنیم، به همین دلیل بر زمین، باران و نعمتها فرود میآید.
هوش مصنوعی: از این غم، شعلهای بر وجود او افتاده و میلرزد. دشمن عاقبتبهخیر او، در واقع خود را در درد و رنج میبیند.
هوش مصنوعی: خشم خداوند بر بندگانش تنها از روی لطف و محبت است، مانند شعله شمعی که مومش خوشبو و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: او با سخنان زیبا و دلنشین خود، مرغ معنی را در باغهای نعمتهای او به پرواز درمیآورد، زیرا این پرندهی معانی از کلمات و صداها شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر سرودن شعر در مدح او، مدت زیادی در انتظار ماندم و در نتیجه ذهناً به او فکر کردم. عجیب نیست که اگر او لاغر است، چنین او را در نظر میآورم.
هوش مصنوعی: در بهشت رستگاری را تجربه کردهام، زیرا به خاطر ستایش آن بزرگوار، همیشه خود را در روشنایی میبینم.
هوش مصنوعی: وقتی که نور چشمم نباشد، آن چیزی که از دل من به وجود آمده، دوست داشتن خانواده پیامبر است.
هوش مصنوعی: واعظ نمیتواند صفات او را بهخوبی بیان کند، چرا که تنها سکوت میتواند فضایل او را به درستی نشان دهد.
هوش مصنوعی: زبان از شدت شگفتی در برابر وجود او خاموش میشود. ادب و احترام کن، زود او را با خبر کن که این جایگاه بسیار خاص و متفاوتی است!
هوش مصنوعی: از آنجا که سخن به اندازهای طولانی است، این اشتیاق باعث شده تا مانند نبلند (شراب) در خود ببالد. آیا میدانی که ستایشگر چه کسی است؟
هوش مصنوعی: گفته شده است که سخن گفتن و بیان زیباییهای او لازم است، اما اگر از این شیرینی حرف زدن دوری کنیم و سکوت اختیار کنیم، بهتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای زبان، حالا وقت آن است که در برابر او کاملاً متواضع باشی و از او عذرخواهی کنی و از صمیم قلب دعا کنی، زیرا جواب دعایت نزدیک است.
هوش مصنوعی: باد نخل، به معنای وزش نسیم، عمرها را پربار میکند و نشاندهندهی تأثیر اخلاص و پاکی انسانهاست. نخل ممکن، که به وجود انسانها وابسته است، زمانی میتواند بارور شود که از وجود آنها استفاده و بهرهبرداری لازم صورت گیرد.
هوش مصنوعی: باد، زیباییها و زینتهای دلها را از نور محبت او به آسمان میبرد، و آسمان را با نور خورشید روشن میکند.
هوش مصنوعی: هر حادثه و رویدادی که در زندگی انسانها رخ میدهد، به نوعی تحت تاثیر اراده و تقدیر الهی است؛ همانطور که باد نمایانگر ارادهای در عالم است، زمان نیز مانند دفتری است که کاتب سرنوشت، وقایع را در آن مینویسد. تمام این نوشتهها در پشت صحنه جهان، حکایت از تقدیر از پیش تعیینشده دارند.
هوش مصنوعی: خداوندا، مرا در مقام کوچک و ذلیل قرار نده، زیرا این سر و وجود من نه از خاک ذلت، بلکه از خاک درگاه و شخصیت بزرگ پیامبر و حضرت علی(ع) است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است
چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن
هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک
[...]
شهریارا خرمی کن کاول شهریور است
با دلارامی که با هر شادئی اندر خور است
جان و دل را مونس است و با گل و با نرگس است
نوبهار مجلس است و آفتاب لشگر است
این جهان همچون صدف گشت و تو او را گوهری
[...]
ای جوانبختی که تخت بختت از کیوان براست
در فلک فرمانبر رأی تو سعد اکبر است
بر بداندیشان تو بهرام کینه گستر است
مجلس بزم ترا خورشید رخشان ساغر است
چون قدح گیری بمجلس زهره چون رامشگر است
[...]
ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است
کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو
نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است
آن کزو غافل بود دیوانهای نامحرم است
[...]
کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است
هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است
تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه
کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است
شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.