تیغ بر کفش دیدم خون من به جوش آمد
خنده زد گل زخمی ناله در خروش آمد
چشم او نگاهی کرد لعل او حدیثی گفت
هوش مست و بیخود شد بیخودی به هوش آمد
نکهت بهار آمد ساغر طرب برکف
مژده می پرستان را پیر می فروش آمد
پیر دیر را دیدم سرنوشت پرسیدم
گفت آیت رحمت بهر باده نوش آمد
هر که دید خندانش در قبای گلگون گفت
سرو گل فروش آمد شمع شعله پوش آمد
در چمن گل و غنچه داد میکشی دادند
این پیاله نوش آمد آن سبو به دوش آمد
چون اسیر دیوانه توبه از ریا کردم
حرف ناصحان ما را اینقدر به گوش آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تصویری از زیبایی و عشق میپردازد. او با مشاهده خون بر تیغ کفش، احساساتش به جوش میآید. در حالی که گل زخمی خنده میزند، شاعر به هوش و مستی میرسد. بهار و شگفتیهای آن، با ساغری پر از شادی و میآید، و پیر میفروشی نیز خبر از رحمت و نوشیدنی میدهد. دیدن خندههای دیگران نیز به او الهام میبخشد. در چمن، گل و غنچهای وجود دارد که به خوشی میافزاید. در نهایت، شاعر به توبه و ترک ریا میرسد و به سخنان نصیحتآمیز دیگران گوش میدهد. شعر به موضوعاتی چون عشق، زیبایی و شادی میپردازد و حس طراوت بهار را تداعی میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که تیغی بر دستانم دیدم و خونم به جوش آمد، گل زخمی خندهای زد و نالهاش به گریه تبدیل شد.
هوش مصنوعی: نگاه چشم او همچون جواهری سخن گفت و من را در حالتی از مستی و بیخبری فرو برد. سپس، در میانهی بیخبری، دوباره به حالت هوشیاری برگشتم.
هوش مصنوعی: بهار با بوی خوشش فرا رسید و شادابی و خوشحالی را به همراه آورد. پیمانههای شادی در دست است و خبر خوشی برای عاشقان شراب در راه است، زیرا پیر می فروش نیز به جمع آنان پیوسته است.
هوش مصنوعی: من در حال تماشای یک شخص مسن در قدیم بودم و به او گفتم که از سرنوشت بپرسم. او پاسخ داد که نشانهای از رحمت الهی است که باعث شده تا برای نوشیدن شراب بیاید.
هوش مصنوعی: هر زمانی که کسی خندان و شاداب را در لباسی سرخ و زیبا ببیند، میگوید که بهار و زیبایی به شهر آمده است و همچون شمعی درخشید، نور و گرما را به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: در باغ گلها و غنچهها، تو آواز سر میدهی و صدای تو در فضا میپیچد. این پیاله نوشیدنی به تو خوشامد میگوید و آن کسی که سبو به دوش دارد، به سمت تو نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دچار وسواس و جنون شدم، از تظاهر و دورویی دست کشیدم. نصیحتهای دیگران به اندازهای در ذهنم تأثیر گذاشت که دیگر نمیتوانستم آنها را نادیده بگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فصل نوبهاران است ابر در خروش آمد
نغمه سنج شد بلبل، خون گل به جوش آمد
صبح روز باران است مفت می گساران است
باده بی محابا زن ار پرده پوش آمد
هیچکس نمی ماند بی نصیب از قسمت
[...]
کز صفای او روشن جان باده نوش آمد
در خم غدیر امروز بادهای به جوش آمد
کان صنم که از عشاق برده عقل و هوش آمد
وان مبشر رحمت باز در خروش آمد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.