گنجور

 
۶۸۸۱

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

... هم رکوع و هم سجود وهم قعود وهم قیام

هفت دریا گر مرکب هفت اقلیم ارقلم

هفت گردون گر ورق مدحت نخواهد شدتمام ...

بلند اقبال
 
۶۸۸۴

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۳۷ - در اسرار حکایت شمع و پروانه

 

... عاشقی بسیار کاری مشکل است

آنکه عاشق می شود دریا دل است

پنجه میریزد در این ره شیر نر ...

بلند اقبال
 
۶۸۸۵

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۱ - نصایح

 

... در هوا مرغی هویدا می کند

روزی ماهی به دریا می کند

برگ تر از چوب خشک آرد پدید ...

بلند اقبال
 
۶۸۸۶

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۰ - در مدح ساقی کوثر امیرالمؤمنین علیه السلام

 

... عرض ما سوی الله و ذات تو جوهر

به دریای علم خدا ناخدایی

به نه فلک افلاک هستی تو لنگر ...

... به وصف تو یک آیه این چار دفتر

ز جود تو یک قطره هر هفت دریا

ز نور تو یک ذره این هفت اختر ...

وفایی شوشتری
 
۶۸۸۷

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شاه خیبرگیر حضرت امیر (ع)

 

... کش نبی کفواله گردید و می خواندش برادر

کشتی هستی به دریای عدم نابود گشتی

هستی او گر در این دریا نمی افکند لنگر

گوهر تاج ولایت شاه اقلیم هدایت ...

وفایی شوشتری
 
۶۸۸۸

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۲ - در مدح شیر کردگار حیدر کرّار علی (ع)

 

... می چه می آن می که گر یکقطره در کام نهنگ

ریزی از دریا شتابد بیخود اندر کوهسار

می چه می آن می که گر یکجرعه در حلق پلنگ

در رسد از کوه سازد جانب دریا گذار

می کدامین می می وحدت کزان می مصطفی ...

وفایی شوشتری
 
۶۸۸۹

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۵ - در مدح ثامن الائمه حضرت رضا (ع)

 

... بیا بر ساحل چشمم ببین بر مردم آبی

گرت بر اهل دریا یک نظر میل تماشا شد

در اول عهدها بستی که بامن مهربان باشی ...

وفایی شوشتری
 
۶۸۹۰

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۶ - تجدید مطلع

 

... گهی شد نوح را کشتی گهی بر کشتی اش پشتی

گهی شد ساحل جودی نجات وی ز دریا شد

لباس خلتش را داشت چون در بر خلیل الله ...

وفایی شوشتری
 
۶۸۹۱

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۲ - تجدید مطلع

 

... سحاب جودش گر قطره را کند یاری

شود جهان همه دریا کران تا به کران

اگر که صولت او روبرو شود به جبال ...

... پی ثنای تو اشعار من چنان ماند

که در برند به دریا و گوهر اندر کان

چنان نماید شعرم که ابلهانه برند ...

وفایی شوشتری
 
۶۸۹۲

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۸ - تجدید مطلع دوم

 

... شاها مرا به مدح تو لطف تو شد دلیل

ورنه چگونه مور ز دریا گذر زند

مارا زبان به وصف تو قاصر بود ولی ...

وفایی شوشتری
 
۶۸۹۳

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۴۳ - تجدید مطلع

 

... به جز با ابن عمش شاه دین تمثیل قدر او

مثال ذره و خورشید یا دریا و شبنم شد

مقام تخت بخت او به رفعت برتر از کرسی ...

... اگر از اهل جنت بود واصل بر جهنم شد

رخش جنت قدش طوبی لبش کوثر دلش دریا

به هر عضوی ز سر تا پا بهشتی را مجسم شد ...

وفایی شوشتری
 
۶۸۹۴

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند پنجم

 

... پیش مصیبت تو مصیبات روزگار

بر ممکنات جمله چو دریا و شبنم است

از بس مصیبت تو عظیم اوفتاده است ...

وفایی شوشتری
 
۶۸۹۵

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

... رشحه بحر وجودیم و همانند حباب

خیمه هستی خود بر سر دریا زده ایم

جذبه عشق تو ما را شده جذاب وجود ...

وفایی شوشتری
 
۶۸۹۶

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲ - ورود حضرت ابی عبدالله علیه السلام به زمین کربلا و خطبهٔ آن حضرت در شب عاشورا و تفرّق لشگر

 

... راست زان سو کآمدید آن سو روید

واهلیدم اندر این دریای خون

تا کنم زان سوی دریا سر برون

بسته ایم عهدی من و شاه وجود ...

نیر تبریزی
 
۶۸۹۷

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳ - ذکر رفتن حضرت اباعبدالله علیه السلام به میدان و احتجاج بر مخالفین قوم

 

... بر رکاب پای مردی پا زنید

خویش را مستانه بر دریا زنید

هین برون تازید ای مستان عشق ...

نیر تبریزی
 
۶۸۹۸

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۶ - ذکر شهادت زبدهٔ ناس، حضرت ابی الفضل العباس

 

... گر خود این غرقاب پایابم برد

چون تویی دریا بهل آبم برد

گر در آتش بایدم رفتن خوشم ...

... دور دار ای آب لب را از لبم

ترسمت دریا بجوشد از تبم

زاده شیر خدا با مشک آب ...

... گفت با خود ماه رویش هر که دید

در شب تابی شد از دریا پدید

شد بلند از کوفیان بانگ خروش

آمدند از کینه چون دریا بجوش

سوی آن شیر دلاور تاختند ...

... تیغ را بگرفت بر دست دگر

راند کشتی ها در آن دریای خون

از سران لشگر اما سرنگون ...

... وقت رفتن سیر بینم روی تو

عذرها دارم من ای دریای جود

که دو دستی بیش در دستم نبود ...

نیر تبریزی
 
۶۸۹۹

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۸ - ذکر شهادت حضرت شاهزاده علی اکبر

 

... گفت شاها تشنگی تابم ربود

آمدم نک سویت ای دریای جود

ای روان تشنگان را سلسبیل ...

... تر نکرده کام از او ماه عرب

ماهی از دریا برآمد خشک لب

گفت گریان ای عجب خاکم بسر

کام تو باشد ز من خوشیده تر

آب در دریا و ماهی تشنه کام

تشنگان را آب خوش بادا حرام

نی که دل خون باد دریا را چو نیل

بی تو ای ساقی کوثر را سلیل ...

... هشت بر درج گهر انگشترش

شد ز آب هفت دریا شسته دست

سوی بزم رزمگه سرشار و مست

موج تیغ آن سلیل ارجمند

لطمه بر دریای لشگرگه فکند

سوختی کیهان ز برق تیغ او ...

نیر تبریزی
 
۶۹۰۰

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۰ - ذکر شهادت حضرت شاهزاده علی اصغر علیه السلام

 

شد چو خرگاه امامت چون صدف

خالی از درهای دریای شرف

شاه دین را گوهری بهر نثار ...

... شه گرفت آن طفل مه اندر کنار

یافت دری در دل دریا قرار

آری آری مه که شد دورش تمام ...

نیر تبریزی
 
 
۱
۳۴۳
۳۴۴
۳۴۵
۳۴۶
۳۴۷
۳۷۳