شهنشاهی که مرآت مثال الله علیا شد
جمال ایزدی از نور روی او هویدا شد
به ممکن غیر ممکن بود دیدن ذات واجب را
چو آن شه جلوه گر شد در جهان حلّ معمّا شد
صفات ایزدی یکسر، به ذاتش مدغم و مضمر
گهی شد مظهرالاسما و گاهی عین اسما شد
در اوّل صفحه ی امکان چو صادر گشت لفظ کن
کتاب نسخه ی هستی ز کِلک وی محشّا شد
امام هشتمین و قبله ی هفتم که نُه گردون
چو صحن روضه اش از ثابت و سیّار زیبا شد
امیر عالم تجرید و شاه کشور تفرید
امین خطّه ی توحید و شرط لا و الاّ شد
حدوثش یا قِدم همسر، گهی صادر گهی مصدر
طفیلش ماسوی یکسر گواهم حرف لولا شد
رضای او رضای حق ز وی افعال حق مشتق
وجودش از وجود اسبق بعینه عین یکتا شد
به امر او قدر، کاری به حکم او قضا جاری
به عالم فیض او ساری ز اعلی تا به ادنی شد
به هر دردیست او درمان از او هر مشکلی آسان
خراسان شد خراسان زانکه او را، جا و مأوا شد
امام ثامن و ضامن حرم از حرمتش آمِن
به امر او زمین ساکن به حکمش چرخ پویا شد
ندانم کیست او یا چیست لیکن اینقدر دانم
که دستش دست حق و پایه اش از هرچه بالا شد
به دست قدرتش تاشد مخمّر آدم آدم شد
ز فیض علّم الاسما، مکرّم گشت و والا شد
گهی شد نوح را کشتی گهی بر کشتی اش پشتی
گهی شد ساحل جودی نجات وی ز دریا شد
لباس خلّتش را داشت چون در بر خلیل الله
سراسر نار نمرودی به وی برداً سلاما شد
تمنّا کرد موسی تا که بیند روی یزدان را
ز نور روی او یکذرّه در طور آشکارا شد
نمی دانم چه شد زان ذرّه امّا اینقدر دانم
تجلّی کرد در سینا و خرّ موسی شد
به چاک جامه ی مریم دمید از روی رأفت دم
که بی جُفت اندر این عالم تولّد زو مسیحا شد
زفیض سایه ی سرو قد آن دوحه ی احمد
چمان اندر چمن سرو صنوبر سبز و رعنا شد
مگر حکم ابوّت داد لطفش ابر نیسان را
که طفل قطره در بطن صدف لؤلوی لالا شد
امین حضرت عزّت معین مذهب و ملّت
قسیم دوزخ و جنّت نظام دین و دنیا شد
به قدرت معجز آورده نه در مخفی نه در پرده
به شیر پرده هی کرده که خصم جان اعدا شد
به خلاّقی و رزّاقی و غفّاری و قهّاری
به حول و قوّه ی باری به هر چیزی توانا شد
ز درگاه رضا کس نارضا هرگز نمی گردد
که کویش قبله ی حاجات بر اهل سماوا شد
«وفایی» دارد اندر دل هزاران عقده ی مشکل
نگردد، گر در اینجا حلّ کجا خواهد جز اینجا شد
عدویت باد، سرگردان چو گوی اندر خم چوگان
محبّت تا که سرگرم از تولاّ و تبرّا شد
دلم سوزد، به حال آن شه مظلوم بی یاور
که در شهر خراسان کشته اندر دست اعدا شد
ز جور و کینه ی مأمون دلش لبریز شد از خون
به طشت از حلق او بیرون همه احشاء و امعا شد
ملایک سر بسر گردیده مشغول عزاداری
خدا صاحب عزا بهر رضا در عرش اعلا شد
خداوند جهان کشتند امّا زین عجب دارم
که نی افلاک ویران شد نه عالم زیر و بالا شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف یک شخصیت معنوی و بزرگ اشاره دارد که به نوعی تجلی از صفات الهی و مقام عالی انسانی به شمار میرود. شاعر به ویژگیهای این شخصیت، بهویژه امام هشتم (امام رضا) پرداخته و او را مظهر صفات ایزدی، منبع فیض، و رحمت بیان کرده است. با توصیفهایی چون "مرآت خداوند" و "مظهرالاسما"، نشان میدهد که چگونه این شخص میتواند صفات خداوند را به نوعی در زندگی انسانها تجلی بخشد.
شاعر همچنین به وقایع تاریخی پرداخته و به مظلومیت امام رضا و ظلمهایی که بر او روا داشته شده اشاره میکند. او ضمن ابراز تاسف از شهادت این امام، بر قدرت و وسعت تاثیر او در عالم وجود تاکید دارد و بیان میکند که هر کس در پی نیازهایی باشد باید به او پناه ببرد. در نهایت، شاعر از غم و اندوه خود نسبت به ظلمی که بر این امام وارد شده سخن میگوید و به حال او میسوزد.
هوش مصنوعی: شاهی که همچون آینهای درخشان به یاد خداوند است، زیبایی خداییاش از روشنایی چهرهاش نمایان گردید.
هوش مصنوعی: دیدن ذات واجب ممکن است غیر ممکن باشد، اما وقتی آن سرور در جهان ظاهر شد، معما حل شد.
هوش مصنوعی: صفات خداوند به طور کامل در وجود او نهفته است. گاهی این صفات به صورت روشن و نمایان بروز میکند و گاهی نیز به شکل نامها و ویژگیها خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که اولین کلمه در دنیای امکان ایجاد شد، بهگونهای که معروف شد، کتاب وجود با دست او نوشته شد و به این ترتیب، عالم افرید.
هوش مصنوعی: امام هشتم و قبله هفتم به قدری نورانی و با عظمت است که تمامی دنیا، چه ثابت و چه متحرک، به زیبایی و آرامش او مانند حیاط یک باغ میماند.
هوش مصنوعی: امیر عالم تجرید و شاه کشور تفرید به کسانی اشاره دارد که در فلسفه و معنویت مقام بالایی دارند و از ویژگیهای خاصی برخوردارند. این شخص به عنوان حافظ و نگهبان اصول توحید و یکتاپرستی شناخته میشود و به نوعی، شرط و اساس این مفهوم را نمایندگی میکند.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی وجود و ماهیت میپردازد. شاعر به بحث دربارهی آغاز و پایان وجود میپردازد و میگوید که گاه ماهیت چیزهایی که در اطراف ما هستند، ناشی از دیگر چیزهاست. او به نوعی به اهمیت و وابستگی موجودات به یکدیگر اشاره میکند و رابطهی میان علت و معلول را بررسی میکند. در پایان نیز به این نکته میرسد که گفتههای قبلیاش، تنها در صورت نبود برخی شرایط درست نیستند.
هوش مصنوعی: رضایت او، رضایت خداوند است و همه کارهای او برآمده از ماهیت الهی اوست. وجود او از وجود قدسی و اولیه الهی نشأت گرفته و به صورت عین تایی واحد در آمده است.
هوش مصنوعی: به فرمان او ارزشها مشخص میشوند و بر اساس حکم او، سرنوشتها در جهان جریان دارند. فیض و رحمت او از بالاترین مرتبه تا پایینترین سطح ساری و جاری است.
هوش مصنوعی: هر دردی که وجود دارد، راه حلی از او وجود دارد و هر مشکلی به سادگی حل میشود. خراسان به خاطر او به مکانی امن و آرام تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: امام هشتم، که حامی و محافظ حرم است، به خاطر حرمتش ما در امنیت هستیم. به فرمان او زمین آرام میگیرد و به حکم او، گردش روزگار هم به حرکت درمیآید.
هوش مصنوعی: نمیدانم او کیست یا چه ویژگیهایی دارد، اما میدانم که دستش به حمایت الهی متصل است و به طوری استوار و محکم است که از هر چیزی که بالاتر برود، قابل اعتمادتر میباشد.
هوش مصنوعی: به وسیله قدرت الهی، انسان به درجهای از کمال رسید و از برکت علم نامها، مورد احترام و اهمیت قرار گرفت و به مرتبهای بلند و ارزشمند دست یافت.
هوش مصنوعی: گاهی نوح کشتی را میساخت و گاهی بر روی کشتی، پشتی برای حمایت از خود داشت. گاهی نیز به ساحل جودی میرسید و از دریا نجات مییافت.
هوش مصنوعی: لباس ویژهاش را بر تن داشت، به طوری که وقتی در آتش نمرود قرار گرفت، سلام و درود بر او فرستاده شد.
هوش مصنوعی: موسی آرزو داشت تا چهره یزدان را ببیند و از نور چهره او لحظهای در کوه طور آشکار شد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه اتفاقی افتاده است، اما میدانم که آن نور در کوه سینا ظهور کرد و موسی را به حالت خلسه درآورد.
هوش مصنوعی: از روی رحمت، دم یزدان بر لباس مریم دمید و به همین دلیل، در این دنیا بدون همسر، مریم مسیحا را به دنیا آورد.
هوش مصنوعی: به برکت وجود سایهی درخت سرو قدبلند احمد، باغ با شکوه و زیبایی مملو از درختان سرو و صنوبر سبز و زیبا شده است.
هوش مصنوعی: آیا نمیشود که محبت او به مانند باران بهار، طوری باشد که حتی یک قطره درون صدف، به مروارید ارزشمندی تبدیل شود؟
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی میپردازد که در دین و مذهب خود مورد اعتماد و مورد احترام است و نقش مهمی در تعیین سرنوشت انسانها در آخرت و همچنین در نظم زندگی دنیوی ایفا میکند. او به عنوان حامی و محافظ مذهب و ملّت خود شناخته میشود و به نوعی رابطی بین دو عالم، یعنی دنیای فانی و عالم پس از مرگ، تلقی میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به این است که نیرویی بزرگ و معجزهآسا وجود دارد که به هیچ چیزی وابسته نیست و نه در خفا و نه در ظاهر محدود نمیشود. این نیرو مانند شیری است که موانع را میشکند و دشمنان را درهم میریزد.
هوش مصنوعی: به لطف و بزرگواری خداوند، انسان به تواناییهای بسیاری دست مییابد و میتواند در زمینههای مختلف موفق شود.
هوش مصنوعی: هیچکس از درگاه رضا ناامید نمیشود، چرا که حضور او، قبلهی طلب و نیاز برای اهل آسمانها گشته است.
هوش مصنوعی: وفا و صداقت در دل هزاران مشکل و معضل وجود دارد و اگر این مشکلات در اینجا حل نشوند، کجا ممکن است حل شوند؟
هوش مصنوعی: دوست من، تو مانند گوی در دستان کسی هستی که در خم چوگان عشق و محبت قرار گرفتهای. در اینجا، در عشق و محبت سرگرم شدهای تا زمانی که از عشق و نفرت برطرف شوی.
هوش مصنوعی: دل من برای آن شه مظلوم میسوزد که در خراسان بییاور کشته شد و در دست دشمنان افتاد.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و کینه مأمون، دلش پر از خشم و ناراحتی شد و تمام اعضای بدنش مانند خون به زمین ریخت.
هوش مصنوعی: فرشتگان به دور هم جمع شده و در حال عزاداری هستند، زیرا خداوند به خاطر دلخواه خود در عرش برین به سوگواری پرداخته است.
هوش مصنوعی: خداوند جهان را به قتل رساندند، اما من از این موضوع شگفتزدهام که نه تنها آسمانها ویران نشدند، بلکه دنیای زیر و بالا هم به هم نریخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوم ترجیع این باشد که بر بت اشک من شاشد
برآشوبد، زند پنجه، رخم از خشم بخراشد
ندانم تا دگربار این دل ریشم چه شیدا شد
مگر عکس رخ دلبر به جان باز آشکارا شد
دگر چون با دلم لعلش نهان در گفتوگو آمد
صدای ناله زار دل ریشم به هرجا شد
به صحرا چون که بیرون رفت باز آن دلبر از خلوت
[...]
ملمع خرقهام از وصلهها بادپالا شد
بدان هیأت که گویی داغهای باده هرجا شد
وز آنها پاره ای دیگر بسان جامه کعبه
به بین کش دوخته بر روی محراب مصلا شد
چه عالی رتبه شد دیر مغان کز نام او مستی
[...]
هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد
پی بیرون شد از دریای غم کشتی مهیا شد
زماه نو چنان شد صیقلی آیینه دلها
که هر کس هر چه در دل داشت بی مانع هویدا شد
به از روشندلی تیر شهابی نیست شیطان را
[...]
به امید فنا تاب وتب هستیگوارا شد
هوای سوختن بال و پر پروانهٔ ما شد
فکندیم از تمیز آخر خلل درکار یکتایی
بدل شد شخص با تمثال تا آیینه ییدا شد
زبان حال دارد سرمهٔ لافکمال اینجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.