... دی و آذر و بهمن و فروردین

همیشه پر از لاله بینی زمین

گر از ملک کرمان سرایم رواست ...

... همه بوستانش سراسر گل است

به کوه اندرون لاله و سنبل است

زهی خاک ایران که از گاه جم ...

... حصنی به گرد خویش بکش از خم شراب

گل گشت دشت گشت ز خون همچو لاله زار

بلبل شده است کرکس و صلصل شده غراب ...

... خواهی اگر ز حال دل ما شوی خبر

از لاله پرس کاین جگر داغدار چیست

ما روزگار را به غم یار طی کنیم ...

... آیت یا نار خواند بلبل ازیراک

گل چو خلیل است لاله آتش نمرود

جز سرو جان نیست بر کفم پی ایثار ...

... ببین به دولت اردیبهشت و وضع بهشت

کجا بهشت چنین لاله ارغوان دارد

گلی به سایه نیلوفر است یا که رخت ...

... تو آن گلی که ز تاب رخت به گلشن دهر

سخن بر آن همه چون لاله داغدارانند

جفا و جور و تطاول ز ما دریغ مدار ...

... ای عارض تو همچو محن ابروان جراز

رخ برفروخت لاله تو رخ نیز برفروز

قد برفراخت سرو تو قد باز برفراز ...

... به دشت پیکر خوبان نگر نشیب و فراز

زمین چو سروستان گشت یا چو لاله ستان

ز قد و خد جوانان عاشق جانباز ...

شد فصل دی و صفای بستان

از لاله رخی پیاله بستان

بستان چو بهشت عدن شد باز ...

... چمن صفای جنان زآن قد چمان گیرد

به سیر لاله و گل هر کسی رود در باغ

به بازگشت گلی بهر ارمغان گیرد ...

... نه تنها یاسمن شد سخره سیمین بنا گوشت

سمن شد نسترن شد لاله شد نسرین صد پر شد

نه تنها مدعی شد کامران از زلف پر چینت ...

ترک من چون حلقه مشکین کاکل بشکند

لاله را دلخون کند بازار سنبل بشکند

ور خرامان سرو گلنارش کند میل چمن ...

... دو صد حور و دو صد غلمان همیشه مات در کویش

و یا رویش بهار است و جبین چون لاله حمرا

قدش سرو و دو چشمش نرگس و سنبل بود مویش ...

... چه غمم گر خطری صبح درآید پیشم

دشت آراسته از لاله رخان دوش به دوش

من بیچاره گرفتار خیال خویشم ...

... که به دل عادت چنگیز و هلاکو داری

از گل و لاله و سرو لب جو بیزارم

تا تو بر سرو قدت روضه مینو داری ...

چو سوخت خال تو دل عاشقان یکدله را

به باغ لاله دگر خورد داغ باطله را

ز کاروان جنون دل گرفت و داد به زلف ...

... ژاله بارد بر گل از طبعم هوای فرودین

لاله کارد در چمن از نکهتم باد صبا

گر به گردون پر گشایم ماه گوید آفرین ...

... جمعی افزون از شمار و خلقی افزون از حساب

کرده پیران دژم از اشک عارض لاله رنگ

کرده زالان نژند از خون دل گیسوخضاب ...

... یکی سرود شنید و یکی نواخت رباب

بت من آن بدو رخ لاله و بقامت سرو

چو آفتاب برآورد سر برون ز حجاب ...

... ز بسکه ریخته خونشان بخاک تیره هنوز

بجای لاله و گل لعل خیزد از الوند

تو ای مسلمان که اسلام را به ننگ آری ...