گنجور

 
۶۶۴۱

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

... لعل بودیم در این خاک چرا سنگ شدیم

لاله بودیم در این دشت چرا خار شدیم

شاه بودیم در این ملک چرا بنده شدیم ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۶۶۴۲

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

... دیدم ز تو این خانه چه صحن چمن استی

در باغ بود لاله و سرو و چمن و گل

تو باغ گل و لاله و سرو و چمن استی

ای خاتم جم شکر که افتاده دگر بار ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۶۶۴۳

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴

 

... بزم ما از روی او چون صحن باغ آید همی

روی او چون لاله گردد بزم ما چون لاله زار

لاله دیدستی که او بی هیچ داغ آید همی

افتد از یکسو به دیگر سو زمستی هر طرف ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۶۶۴۴

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷

 

تا لاله صفت جانا گلگونه قبا کردی

چون لاله هزاران داغ اندر دل ما کردی

خستی و جفا کردی بستی و رها کردی ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۶۶۴۵

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۶ - ترکیب بند

 

... اطفال وجود را سبق بود

آن شاهد لاله رخ که در بزم

بر چهره اش از حیا عرق بود ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۶۶۴۶

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۸ - ترکیب بند

 

... رخت زی صحرا کشید و جای در بیدا گرفت

خور ز گلزار فلک چون لاله حمرا شگفت

روشنی از دیده صد نرگس شهلا گرفت ...

... همچو شاه دین که جابر مسند احمد نمود

صبحدم چون لاله در گلشن بکف ساغر گرفت

آتشی افروخت گل باد صبا مجمر گرفت

شد تنور لاله افروزان چنان کز شعله اش

آتش اندر جان اطفال چمن یکسر گرفت ...

... بر زبان حرف نخستین مدحت حیدر گرفت

شاید ار روید بجای لاله از خاک آفتاب

کافتاب دین لوا در عرصه خاور گرفت ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۶۶۴۷

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۱ - در مولود سید المرسلین خاتم پیغمبران

 

... این نه ژاله است که میریزد از فیض سحاب

وین نه لاله است که میروید از بطن حجر

کز خم چرخ رسد ساغر ما را باده ...

... سنگدل تر نتوان زیست در این فصل زکوه

که طرب را ز گل و لاله فرو بسته کمر

کم ز نرگس نتوان بود که با دیده کور ...

... ور کند رشحه ای از جود تو در ابر نظر

عوض لاله بروید ز دل آن خورشید

بدل ژاله ببارد ز کف این گوهر ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۶۶۴۸

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۳ - در تهنیت عید غدیر خم

 

... گل ز گلزار بصد خون دل آمد بیرون

لاله از باغ بصد خون جگر کرد فرار

غالبا عهد گل و صحبت ابنای زمان ...

... در دلم بود که چون سبزه دمد در گلشن

در سرم بود که چون لاله چمد در گلزار

عشوه پرداز شود چون بچمن چهره گل ...

... راغ از سبزه شود حیرت آهوی تتار

دشت از لاله شود سرح چو صحن شنگرف

کوه از سبزه شود سبز چو سطح زنگار ...

... ای مگه ابر غطا خیمه زنم در گلزار

گه به بینم برخ لاله و گه برخ دوست

گه ببوسم ز لب غنچه و گه از لب یار ...

... گاه چون سبزه برویم ز شکاف دیوار

گاه چون لاله زنم گام بصحن گلشن

گاه چون مرغ نهم گام بطرف کهسار ...

... من بر غم فلک کجروش بد کردار

بی گل و لاله یکی باغ کنم طراحی

که بر او رشک برد لاله و گل در گلزار

چمنی سبز کنم تازه چو باغ مینو ...

... آنچنان لعل که ریزد شکر اندر گفتار

باغبان گو ببرد لاله از این صد خرمن

خوشه چین گو بچند سنبل از آن صد خروار ...

... سخنی گفت باطفال چمن در گلزار

جگر لاله شد از داغ جگر سوز سیاه

بس چکید از ورق غنچه و گل ریخت زبار ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۶۶۴۹

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۴ - در ولادت محمود حضرت احمد مختار و خلافت مسعود حیدر کرار

 

... که این نشانه تقدیس حضرت دادار

که این سلاله تخلیص جوهر ایجاد

که این لطیفه تصعید جوهر اخیار ...

... مگر نه مهر فروزنده تابد از روزن

مگر نه لاله رخشنده روید از کهسار

مگر نه در ظلمات است آب چشمه خضر ...

... هنوز باشد از این خوشه سبز چون گلزار

نمود لاله خورشا بدو عطا که رخش

هنوز باشد از این لاله سرخ چون گلنار

بچرخ اطلس بخشید دیبی اطلس ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۶۶۵۰

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۵ - مولود ختم ولایت زمان عجل الله فرجه

 

... بدستیاری باد صبا و آب روان

بجام لاله می ژاله ریخت و ز مستی

بشست آب جوانمردی از رخ دوران ...

... مگر زخون دل خصم داغدار تو آب

خورد که روید در باغ لاله نعمان

حدیث مدح تو یکروز بر دهانم رفت ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۶۶۵۱

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

... خدست و خط بتم سوری و سپر غم خلد

چه جای لاله باغ بنفشه طبریست

فراز قامت بالنده روی دلبر ماست ...

صفای اصفهانی
 
۶۶۵۲

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

... کرد عشق تو که در پر کهی باد نکرد

لاله را جز رخ گلگون تو بیرنگ نساخت

سرو را جز قد موزون تو آزاد نکرد ...

صفای اصفهانی
 
۶۶۵۳

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

... وصال یار صنوبر قدی بسایه بید

ز دست سبز خطی باده چو لاله سرخ

بزن که از سر سنگ سیاه سبزه دمید ...

صفای اصفهانی
 
۶۶۵۴

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

... بر شهیدان کوی عشقش به سرخ رویی علم نگردد

به رنگ لاله کسی که داغ غمش به لخت جگر نبندد

به زیردستان مکن تکبر ادب نگهدار اگر ادیبی ...

صفای اصفهانی
 
۶۶۵۵

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

... بشور زار جمادی که شد مجاور خس

طراوت طرف لاله زار کی داند

بخورد و خواب عوامی که خوی کرده بدام ...

صفای اصفهانی
 
۶۶۵۶

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

... گر بمیرم شکفاند غم عشق

لاله از خاک و شقیق از کفنم

خیزد از لعل تو یاقوت روان ...

صفای اصفهانی
 
۶۶۵۷

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

... از نرگس فنانت کز فتنه نپرهیزد

داغیست مرا بر دل چون لاله نعمانی

عاشق چکند جان را سودازده ایمان را ...

صفای اصفهانی
 
۶۶۵۸

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

... گاه خون میخورم از حقه مرجان کسی

لاله میباردم از غالیه و مشک ز عود

گونه و سلسله غالیه افشان کسی ...

صفای اصفهانی
 
۶۶۵۹

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - قصیده

 

... تا دیده عقل را کنی بینا

آن شعله همچو لاله مینو

افروز بزیر حقه مینا ...

... مشکوی مراست تا تری ترکی

کش مشگ دمد ز لاله حمرا

نشگفت که مشگ سوزد از آتش ...

... برسیم سپید عنبر سارا

در عنبر تست لاله نعمان

در سنبل تست عبهر شهلا ...

صفای اصفهانی
 
۶۶۶۰

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - فی المعارف والحکم

 

... دیوانه کرده یی دل دانا را

بر سرخ لاله چند همی سایی

مشگ سیاه و عنبر سارا را ...

... دارد فراز دو رده لؤلؤ

ترکم دو برگ لاله حمرا را

بر طرف لاله سوری و بر سوری

دو سنبل و دو نرگس شهلا را ...

... تعلیم گیر و درک معانی کن

تهمت منه سلاله سینا را

شوپست بلکه نیست که بنیوشی ...

صفای اصفهانی
 
 
۱
۳۳۱
۳۳۲
۳۳۳
۳۳۴
۳۳۵
۳۶۲