راز دار دل و عشقست فنم
کی گرفتار هواهای تنم
فرس عشق بزینست و عنان
فارس فحلم و در تاختنم
مشتبه کرد بموی تو مرا
عشق این موی بود یا که منم
یار جان باشد و من جسم نزار
دوست باشد تن و من پیرهنم
هر کسی را سر سودای کسیست
من گرفتار دل خویشتنم
آمد از پرده برون بیخود و مست
ماه فرخارم و میر ختنم
رسن زلف بخم کرده گشود
بست و افکند بچاه ذقنم
یوسفم در خور زندانم و چاه
تا سر زلف تو باشد رسنم
شکن اندر شکن از سر تا پای
زان سر زلف شکن در شکنم
ناخن و سینه من تیشه و کوه
من بهامون غمش کوهکنم
گر بمیرم شکفاند غم عشق
لاله از خاک و شقیق از کفنم
خیزد از لعل تو یاقوت روان
ریزد از جزع عقیق یمنم
خاک فقر تو بود آب حیوه
خار عشق تو گل و یاسمنم
سفرِ کویِ خراباتِ فَنا ت،
عاقبت برد بسوی وطنم
بنده فقرم و بافر و شکوه
کارفرمای زمین و زمنم
من صفایم نه گدای زر و سیم
نه گرفتار بفرزند و زنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو صد جور و جفا می بینم
با که گویم، به که پیغام کنم؟
جان چو میرفت چرا زیست تنم
بی تو دارم عجب از زیستنم
تا درین شهر چسان افتادم
که رهی نیست بوی وطنم
هرگزم رخصت پرواز نبود
[...]
این که خفته است در این خاک منم
ایرجم، ایرج شیرین سخنم
گر بود زنده و گر مرده تنم
تاکه این حافظه باقی است، منم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.