گنجور

 
۶۱۲۱

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۰

 

دل دردمند عاشق که زدوست داشت داغی

نه عجب زلاله و گل بودش اگر فراغی

نه برنگ لاله در باغ بگل بود مشابه

چه مشابهت بدل داشت اگر نداشت زاغی ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۶۱۲۲

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۳

 

... زفروغ شمع انجم همه شب فراغ داری

تو که پر گلست باغت زهوای لاله رویان

چه سر تفرج گل چه هوای باغ داری

چه زنی چو سرو آزاد تو لاف سربلندی

که به بندگی عشقش تو چو لاله داغ داری

چه بری زساقی بزم تو منت ایاغی ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۶۱۲۳

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۲

 

... با مهر علی میروی آشفته چو در خاک

چون لاله خودرنگ هم از خاک برآیی

آشفتهٔ شیرازی
 
۶۱۲۴

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۰

 

... گذشت از بوستان و بر سرای او مجاور شد

مگر با باغبان از لاله و ریحان من گفتی

مبادا رنجه گردد یوسفم در مصر نیکویی ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۶۱۲۵

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۱

 

... نوای عشق و داغ اشتیاقت ‏

ز خاکم بردماند لاله و نی

ستم زآن ترک اگر آشفته دیدی ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۶۱۲۶

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۵

 

... شمع سحر نماید در پاش جانسپاری

لیلای لاله در دشت زد خیمه از سر ناز

مجنون ابر کرده آغاز اشکباری ...

... مسکین تو ست نرگس ز آن تاج دارد از زر

در عشق تو کند فخر لاله ز داغداری

ای لعبت بهشتی در جنت ار خرامی ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۶۱۲۷

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۸

 

... شیر ار بود آهوفکن تو آهوی شیرافکنی

بر برگ لاله سنبلی یا سبزه بر گرد گلی

بگرفته ای خاتم ز جم ای خط مگر اهریمنی ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۶۱۲۸

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶۲

 

... تو مهر و مه برخ و زهره در جبین داری

ببرگ لاله پراکنده غالیه از خط

بزلف و سنبل بویا بیاسمین داری ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۶۱۲۹

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

... نه همین از غم او سینه ما صد چاک است

داغ او لاله صفت بر جگری نیست که نیست

موسیی نیست که دعوی انا الحق شنود ...

حکیم سبزواری
 
۶۱۳۰

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

... نمی یم دید از بحرغمش خون دردلش زدموج

زسوزش کوه را داغی رسید و لاله زاری شد

نمودندازمی لعلش مخمر طینت آدم ...

حکیم سبزواری
 
۶۱۳۱

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

... زیباست چمن ولی صفایی

بی لاله عذار ما ندارد

در در صدف نگویی این بحر ...

حکیم سبزواری
 
۶۱۳۲

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

... تر کرده از خون شهیدان لب لعلت

داغی بدل لاله احمر زده باز

زان آتش رخسار و زان غالیه زلف ...

حکیم سبزواری
 
۶۱۳۳

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

... ز بس داغش اسرار دارد بدل

نروید بجز لاله از تربتش

حکیم سبزواری
 
۶۱۳۴

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵

 

... به کلگشت چمن بخرام و در طرف گلستان بین

به گل از قامتت سرو و خجل از عارضت لاله

ترا ساغر به لب در بزم غیر و گوش بر مطرب ...

حکیم سبزواری
 
۶۱۳۵

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

... همگی ز سوز و سازش بسرود عاشقانه

سمن و چمن هزارش گل و لاله داغدارش

همه نغمه پرده دارش نی و بربط و چغانه ...

حکیم سبزواری
 
۶۱۳۶

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

... پریدن های رنگ گل شفق گردد گلستان را

کباب نوبهار اندر تنور لاله می سوزد

چه فیض از میزان لاابالی پیشه مهمان را ...

غالب دهلوی
 
۶۱۳۷

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

... بیا در گلشن بختم که در هر گوشه بنمایم

ز جوش لاله و گل در حنا پای خزانی را

کمال درد دل اصل ست در ترکیب انسانی ...

غالب دهلوی
 
۶۱۳۸

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

... جنون به بادیه پرداز گلستان بخشید

سواد دیده آهوست داغ لاله ما

ز سعی هرزه به بیحاصلی علم گشتیم ...

غالب دهلوی
 
۶۱۳۹

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

... نفس ز ناله به سنبل درودنست بخیز

ز خون دل مژه در لاله چیدنست مخسپ

نشاط گوش بر آواز قلقلست بیا ...

غالب دهلوی
 
۶۱۴۰

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

... آتشکده خوی تو نازم که ز طرفش

رفتم شرر و داغ گل و لاله فرو ریخت

بر ساده دلانت به وفا جلوه همی داد

بیداد تو آب از رخ دلاله فرو ریخت

گفتم ز که پرسم خبر عمر گذشته ...

غالب دهلوی
 
 
۱
۳۰۵
۳۰۶
۳۰۷
۳۰۸
۳۰۹
۳۶۲